Part◇8
+خانم یورا !!
×عه اقا اومدید منتظرتون بودم
+بله اجوما معرفی میکنم کیم جنگکوک
...کوک اینم آشپز خونمونه! از بچگی من، اینجا سر اشپز بودن
خانم یورا با چشمای قلبی به سمت کوک اومد جنگکوک رو بغل کوتاهی کرد
×پس تویی جنگکوک!عزییییزمممم میدونی همه اینجا درمورد تو حرف میزنند
جنگکوک لبخندی به یورا زد
زنی ریز اندام و لاغر بود که یادآور مادرش شد
یورا دست جنگکوک رو کشید رو صندلی میز ناهار خوری نشوند
تهیونگ رو به یورا گفت
+بهترین غذاهارو براش درست کنید باید تقویت شه
×بله بله اقا، تا فهمیدم به عمارت میاید یه سوپ مقوی درست کردم براتون
+عه چه خوب
تهیونگ کنار کوک نشست و با یه لبخند به چشاش پاپی شکلش خیره موند کوک به یورا با دقت نگاه میکرد که چطور کار میکنه
خیلی اشپزی کردن رو دوست داشت
یورا توی ظرف، سوپ رو جا کرد و روی میز جلوی کوک گذاشت
× بفرمایید اقا...
+ممنون اجوما
کوک تا خواست قاشق رو برداره تهیونگ بشقابو به سمت خودش کشید
+پسر خرگوشیم قراره استراحت کنه خودم میخوام دهنش کنم
_اخه ...گوشتو میاری نزدیک ددی
تهیونگ لبخندی از کیوتی کوک زدو سرشو جلو برد تا کوک حرفش رو بزنه
_ددی از خانم یورا خیجالت میکشم
+فداتشم من! خجالت نداره... پس تو اول بهم سوپ بده بعد من
کوک با گونه ی سرخ قاشق رو برداشت سوپ رو دهن تهیونگ کردو بعد ریز خندید
یورا با دیدن خوشحال بودن تهیونگ یاد زمانی افتاد که میکیونگ غذا دهن تهیونگ کوچولو میکرد
با تکون دادن سرش ، تهکوک رو تنها گذاشت
+بیا اجوما هم رفت حالا دهنتو باز کن
_عاااا
+وای گاااد این لباتو بچلونم
.
.
.
_ددی سیر شدم
+نه ...اینم باید بخوری
_ددی ببین شیکممو
جنگکوک دست تهیونگ رو روی شکمش گذاشت تا ته بفهمه معدش پره
+عِی فسقلم باشه اذیتت نمیکنم
برو استراحت کن من با هوسوک کار دارم بعد میام پیشت
_چشم ددی
جنگکوک از جاش بلند شد اما وسط اشپز خونه ایستادو دوباره برگشت روی پاهای ته نشست
دستاشو روی گونه تهیونگ گذاشت و گفت
_ممنون ددی خودم
بعد گوشه لب تهیونگ رو بوسیدو به سمت اتاقش دویید
تهیونگ یه ضربان قلبشو حس نکرد دستاشو روی جای بوسه گرم کوک گذاشت
+با قلبم چه کار داری میکنی انجل خرگوشی
.
.
.
.
تهیونگ در اتاق هوسوک رو زد
#بیا تو
+مزاحمت نشدم ؟!
#نه بیا فقط دراز کشیدم
+اومدم تشکر کنم ازت هیونگ برای کارای این مدت مدیونتم الان که یانگ سو به فنا رفته کار خاصی ندارم دیگه همه چی تموم شد
YOU ARE READING
My Rabbit Ear
Romance~♡به نام خالق تهکوک جونگکوک یه هایبرید خرگوش ( که توی زندگی اونا هایبرید! موجودی جدید و ناشناخته است ) که با نامادریش زندگی میکنه فقط خانوادش از هایبرید بودنش اطلاع دارند پدر مادرش رو طی یه اتفاقی از دست داده که یک روز برای فرار از نامادری بدجنسش...
