part♡32

1.3K 167 29
                                    

Part◇32

توووولدت مباااارک ...تولدت مبارک

باورش نمیشد ...
تمام صحنه های فوت کردن شمع تولدش توی هر سال از زندگیش ، جلوی ذهنش در عرض چند ثانیه رد شد

زمان ایستاده بود و از خوشحالی کوپ کرده بود

هیچ وقت به اندازه ی این تولدش شگفت زده نشده بود

چون تولدش رو فراموش کرده بود و اینکه کنار خانواده ی جدیدش تولد بگیره براش یک طعم دیگه ایی داشت

مغزش فرمان نمیداد که نسبت به این قضیه ریکشنی نشون بده

جین تو بغل جونگکوک پرید و محکم فشارش داد

با فشاری که به استخون کتفش زیر دست های جین که بهش وارد شد به خودش اومد

_جییییغعغغع

جیغ کوچولوی جنگکوک مصادف شد با پرتاپ شلیک خنده ی پسرا ...خانم یورا سمت کیفش رفت و با توجه به فرمایشات تهیونگ از قبل شمع رو توی کیفش گذاشته بود

ویلای بزرگی نبود ‌... تمام دیوار های ویلا بادکنک چسبیده شده بود
برای تزیین رنگ صورتی و مشکی ترکیب هوشمندانه ی جه یون بود

+ولش کن جین خرگوشم خفه شد

تهیونگ به جین با این حرفش توپید بخاطر اینکه اون توت فرنگی بغل کردنیشو خودش می خواست بغل کنه
توی روزی که پا به هیجده سالگی میگذاشت

هوسوک سمت باند رفت اهنگ تولد مبارک ریمیکس شده رو پلی کرده همراهش  نوشیدنی ها رو که قبل از اومدن تهیونگ اماده کرده بود به طرف پسرا گرفت

جونگکوک مات و مبهوت توی بغل تهیونگ بیشتر خودش رو به ته فشار داد و لباس تهیونگ رو توی مشتش گرفته بود

_از کجا فهمیدی امروز تولدمه ددی؟!

+چون مدرک هایی که از خونه چای وون برداشتم  یکیشون شناسنامه ی خرگوشم بود

جونگکوک قطره ی اشکی ریخت که نامجون بالاخره افتخار بلند شدن از روی مبل رو بهشون دادو دست جونگکوک رو گرفت به بغل خودش کشیدو اشک هاش رو پاک کرد 

^خرگوش کوچولو مون چرا گریه اش گرفته ؟؟

جونگکوک که نامجون رو  همیشه مثل یک مرد حمایتگر میدید 
با عشق نامجون رو بین اغوشش فشار داد و بلند گفت

_هیچی هیچی گریه ی خوشحالیه ممنوووونممممم که اومدید خیلی منتظرتون بودم

هوسوک که برای همه نوشیدنی الکل دار ریخته بود مشخصا اولین لیوان رو خودش سر کشیده بود و مست طرف نامجون و جونگکوک که دم در همین طور توی بغل هم بودن رفت
شل و ول گفت

#هه بیاید دم ماشین بده ایستادید بپرید بالا

جونگکوک از مستی هوسوک خندش گرفت و با رفتن تهیونگ سمت نوشیدنی ها دنبالش رفت

My Rabbit EarWhere stories live. Discover now