•15•بذار کمکت کنم

127 30 22
                                    

نارنجی میکنید اون ستاره لامصبو؟ 🥲
کامنتم که نمیدید🥺😂
گناه دارم من آخه...
چطور دلتون میاد😔
_________________

کسل و بی حوصله مدادشو با ریتم به میز میکوبید و خیره شده بود به یه نقطه ی نامشخص درحالی که داشت توی افکارش دست و پا میزد.

نگاهِ زین لحظه ای از جلوی چشماش کنار نمیرفت.

تمام مدت عینِ یه تصویر ثابت جلوی چشماش بود... دیشب چقدر تونست بخوابه؟

اصلا پلکاش روی هم رفت؟

عصبانی بود.
دلخور بود.
کلافه بود و عصبی.

داشت از خودش بابت کاری که کرده بود متنفر میشد...

جالبه؛ الان هیچ معنی نداشت این کارش براش.

آب دهنش و قورت داد و با حس دردی که بهش القا کرد صورتش جمع شد.

بی حوصله نفسشو به بیرون فوت کرد و سعی کرد حواسشو به معلمی بده که داشت پای تخته مبحث جدیدو توضیح میداد.

چند دقیقه نگذشته بود که در با صدای جیر جیر وحشتناکی باز شد و همه ی نگاه ها به سمت چارچوب در کشیده شد.

با دیدن فردِ بین چارچوب سکوت بدی توی کلاس اکو شد.

لیام درحالی که خشکش زده بود به زین خیره شده بود بدون اینکه بتونه نگاهشُ کنترل کنه.

انگار اعصابش از کار افتاده بودن؛
و همه ی ماهیچه های بدنش علیه ش شورش کرده بودن.

فکرشو نمیکرد که امروز توی مدرسه ببینتش.

به هرحال با اتفاقی که افتاده بود؛ زین باید از مدرسه برای چند روز اخراج میشد.

پس چرا امروز ؛ دقیقا با اتفاقی که افتاد
داخل مدرسه س؟

فقط برای چند ثانیه نگاهِ زین با نگاهِ شکلاتی لیام باهم‌گره خورد.

انگشتایِ لیام عصبی جمع شد و ناخودآگاه لب پایینشو داخل دهنش کشید.

شاید خودشم متوجه نبود ولی از داخلِ چشماش بارونِ شرمندگی میبارید.

ولی زین....؟
صورتِ بهم ریخته ی کاملا بی حس.
قادر به خوندن این نگاه نبود ولی در عوض، بدنش واکنش نشون داد.

درحالی که ماهیچه های بدنش از خشم منقبض شده بود دستشو مشت کرد و لیام با تصور اینکه زین لَه لَه میزنه که این مشت و توی صورتش بکوبه مورمورش شد.

عصبی پلک زد و سرشو پایین آورد و به کتاب روبه روش چشم دوخت.

حتی دقت نکرد به صحبت هایی که رد و بدل شد ولی با شنیدن قدم هایِ سنگین و محکم دیگه نتونست به بی توجهی هاش ادامه بده.

زیر چشمی به زینی نگاه کرد که کمی اون طرف روی صندلی خالی نشست و شلخته کتاباشو روی میز پرت کرد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 24, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Pain[ZIAM]Where stories live. Discover now