انتخابِ اشتباه! فصل اول (تکمیل شده)

Part23 شیشهِ دودی

_باهام میای.
+باهات بیام؟ کجا آخه
صورتشو نزدیک صورتم آورد و آروم لب زد:
_خونه ام...!!!

اخم ریزی کردم و کیف رو سمتش گرفتم.
+نمیام
_مگه ازت خواهش کردم؟ دستور بود.

یقمو گرفت و به راحتی منو دنبال خودش کشید. وقتی به یک ماشین مشکی با شیشه های دودی سر خیابونِ مدرسه رسیدیم وایساد و درِ ماشین رو باز کرد.
منو یه جورایی داخل ماشین پرت کرد. و خودشم کنارم نشست و درو محکم بست.
+هی خل شدی؟ بزار پیاده شم.
_خفه شو
+خفه نمیشم داری آدم ربایی میکنی مگه؟ بزار برم.
_هر چقدر دوست داری واق واق کن.
+واق واق؟!

هندسفری رو به گوشیش متصل کرد و رو گوشاش گذاشت. آروم چشماشو بست و سرشو به صندلی تکیه داد.
نفسمو بیرون دادم و سرمو سمت پنجره برگردوندم.
پس دنیا از نگاهِ تهیونگ این شکلیه؟
تاریک و دودی؛ مثل شیشه های دودی این ماشین.
نمیدونم چقدر گذشت که تو ماشین خوابم برد.

**********

(از زبان تهیونگ)

بعد رسیدن به مقصد چشمامو باز کردم. همیشه خوابم خیلی سبک بود و انگار تو خواب هم میدونستم کی به مقصد میرسم که بیدار بشم.
سنگینی چیزی رو روی شونه ی سمت راستم حس کردم. چشمامو باز کردم و با دیدن سَره شوگا که رو شونه ی سمت راستم افتادم بود یکم اخمام تو هم رفت.
با دوتا انگشتای وسطم پیشونیشو به عقب هل دادم و همین باعث شد سرش به شیشه ماشین بخوره.
+عاهخ
_ساعتِ خواب...

چشماش پف کرده بود و یکم گیج و منگ میزد بخاطر خواب. آب دهنش یکم از لبش آویزون بود. عین بچه ها  بود رفتارش.
نیشخندی به صحنه ی روبه روم زدم، انگشت شصتمو رو لبش کشیدم و تا انتهای جایی که آب دهنش ریخته بود ادامه دادم.
_عین بچه ها میمونی، آب دهنتو جمع کن.

انگار تازه به خودش اومده باشه با پشت آستین خواست لبشو پاک کنه که با دستم دور مچشو گرفتم.
چشمای گربه ایش وقتی تعجب میکرد خیلی کیوت بود. کشوندمش رو پام بشینه.

راننده رو صدا زدم و گفتم: _میتونی بری بعد پیاده شدن ما بیا و ماشین رو پارک‌کن.
... چشم آقا.

بدون هیچ سوال اضافی از ماشین پیاده شد. تا صدای بسته شدن در رو شنیدم با خشونت لب هاش رو شکار کردم و محکم گازشون میگرفتم.
با دستای ضعیفش هی میخواست منو دور کنه از خودش، ولی نمیتونست.

🔞دارای صحنه های🔞

_دهنتو باز کن توله.
بدون اینکه نه بگه دهنشو باز کرد. انگشت اشارمو تو دهنش بردم و و تو دهنش عقب جلو کردم.
_هوممم...‌چی میخوای؟