هه‌هه‌هه

32 4 6
                                    

منی که دارم با شوق و ذوق درباره اینکه ی یوتوبری هست که خیلی درس‌خون و اینا بود_
یک فردی ک بهم نزدیکه،دختر خاله مامانم:تو مگه یوتوب داری؟
من:آره!یوتوب چیه مگه،همه دارن!!
دخترخاله مامانم:عو عاره..خندههه_
مامانم:ولی تو اجازه نداری بری تو یوتوب.
من:مگه یوتوب اجازه میخواد؟!!!
مامان:معلومه که بععله؛!!

و منی که واقعا داشتم اون لحظه کسخند میزدم در حالی که داشتم با حرص میز شامو جمع میکردم و جدن اگه یکم زودتر جمع نمیکردم و نمیرفتم تو اتاقم منفجر میشدم_


میدونی،همییننن امروز تصمیم گرفتم از این حالتم که همش تو اتاقم باشم و چمیدونم...اجتماع گریز باشم در بیام و با جمع باشم،و الان میبینم که نه..چ دلیلی داره که وقتی ن تفکرم باهاشون یکیه،نه هیچی..باهاشون همراه باشم؟!!
من واقعا دیگه نمیفهمم!!
من الان پونزه سالمه!عوکی..سه ماه دیگه پونزه سالم میشه_
الان دردشون اینه که من نبینم یکی داره یکیو میبوسه؟
خب ببوسه،خوب میکنه که میبوسه...داره عشقو نشون میده خیر سرش!!
الان جدن فکر میکنن که من هنوووووووووووووووووز هیچی نمیدونم؟
وای وای...خدایا یکم شکیبایی ک در ماتحتم قرار ندادی!..حداقل یکم منطق ب پدر مادرم بده!




میخوام که گریه کنم:)
ینی دارم میکنم..ولی دلم گریه همراه با هق‌هق میخواد:)
چرا در اون حد گریم نمیاد؟

دوپس دوپسWhere stories live. Discover now