Chapter 19: " خطِ باطل "

125 33 20
                                    

Narrator's view

∆ مقر جنوب کشور ، جزیره جِجو
¶ ویلای وایت ماربِل(White Marble)

هوانگ جه هیوک، آروم آروم از پلکان مرمری که به طبقه بالا ختم میشد بالا رفت...
پس از  تقه ای که به در زد  وارد اتاق رئیسش شد ‌‌...
@ رییــــس !!!... کجایین؟

کیم تهیونگ توی اتاق نبود ولی از ردِ هوایی که از لابه لای پرده بیقرار  جریان داشت، میتونست حدس بزنه که کجاست
خودش رو به تراس بزرگی که به فضای حیات ویلا اِشراف داشت  رسوند
حدسش درست بود ..

ولیعهدِ تاج و تخت ته دانهان ، ایستاده زیر نور مهتاب،  افراد دژ آنسی رو که همراه خودش به ججو آورده بود رو نظاره میکرد

پیرهن مشکی ای به تن داشت و چندتا از دکمه های بالایی رو بازگذاشته بود  و  بی تفاوت نسبت به سرمای زمستونی جزیره ، گلس شامپاین رو توی  دستش میچرخوند و به افرادش که با سرو صدا داشتن کنار هم پیک پیروزی رو سر میکشیدن، نگاه میکرد ...

دیر وقت بود ...
مدت هابود که شب از نیمه گذشته ولی مگه اهمیت داشت !!؟؟
برای مردان ته دانهان، تاریکیِ شب آشنا تر از روشنایی روز بود

@ رییـــس ...
آروم به سمت هوانگی که از جمعِ پیروز دل کنده بود، چرخید
_ چــــــرا ضیافت رو ترک کردی ؟

@ شما چــــــرا به ما ملحق نشدید؟

تلخندی زد و نگاهش رو از مرد گرفت و درحالی که بلور سرد رو به لب هاش نزدیک میکرد دوباره چشم به منظره قبل داد

هوانگ نزدیک تر شد و دقیقا کنارش واستاد و رد نگاهش رو گرفت ...
@ هنوزم مُرَددید؟

_ راجب چی حرف میزنی؟

@ راجب کسی که بهش چشم دوختین

تهیونگ راه انکار رو در پیش گرفت و سعی کرد مقصد نگاه های نافذش رو به سمت دیگه ای تغییر بده
_ متوجه منظورت نمیشم

هوانگ که کیم تهیونگ رو بیشتر از هرکسی میشناختمت، لبخند معناداری روی لبهای باریکش نشوند و..
@ اصلا بلد نیستید تظاهر کنید !! .. (کمی مکث کرد و )... لازم نیست جلوی من ، تظاهر کنید...

نیشخندی زد و جوری که انگار کوتاه اومده باشه گفت :
_ با وجود اتفاقی که امشب افتاد فکر میکنی تصمیم درستی گرفتیم ؟

هوانگ که نگرانی رئیس محافظه کارش رو درک میکرد اطمینان داد
@ بله تصمیم درستی گرفتیم چون اِلا هیچ اشتباهی انجام نداده ، اتفاقی که توی لنگرگاه افتاد فقط یه حادثه و بدشانسی بود!

_ درسته.. اما با همه اینا نمیشه حقیقت رو تغییر داد!.. اِلا یه دختره و ممکنه خطراتی که توی این راه وجود داره بهش آسیب بزنه ... تحمل این مسیر حتی برای مردایِ آنسی هم سخته چه برسه به دخترجوونی مثل اِلا

CRIME SCENE DO NOT CROSS Where stories live. Discover now