ممنونم از همه کسایی که تا اینجا همراهی کردند.
از تک تک لحظههایی که لایق دیدید و صرف ساتیوا کردید، ممنونم.شما خیلی قشنگید، خیلی دوست داشتنی هستید، مطمئنم درست وقتی که انتظارش رو ندارید، حس خوبی که با بودنتون بهم دادین، به خودتون برمیگرده.
صادقانه و از ته ته دلم براتون حال خوب میفرستم.
راجع به ساتیوا:
شاید مهم ترین چیزی که میخواست منتقل کنه، این بود که حتی شده در حد یه میلی متر، نگاهمون به غم و درد رو تغییر بده.
میخواست بگه که درسته اتفاقات خیلی غم انگیزی میفته اما قبول کردن زخم هامون، باعث میشه راحت تر قدم برداریم.
اما تلاش برای فراموش کردن، تلاش برای اینکه رفعش کنیم تا شاید بتونیم بخندیم، حتی بعضی وقت ها سعی در بهتر کردن وضعیت، فقط همه چیز رو سخت تر میکنه.
قبول کردن زخم ها و با وجود اونها ادامه دادن...به قول یکی:
-من رها هستم و ایرانیم!
با
-من رها هستم اما ایرانیم!
خیلی فرق داره.به هرحال امیدوارم از خوندن این فیک لذت برده باشید و ناامیدتون نکرده باشم.
امیدوارم لایق بدونید و تو کارهای بعدی هم همراه باشید.
امیدوارم حس خوبی به ساتیوا و مامانش داشته باشید!
1401/6/3
21:45
-NEBO
(θ‿θ)
♡˖꒰ᵕ༚ᵕ⑅꒱꒰⑅ᵕ༚ᵕ꒱˖♡
![](https://img.wattpad.com/cover/310963740-288-k79110.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
...SATIVA...[COMPLETED]
Fanfictionتو مانند اقیانوسی هستی که حتی در روزهای طوفانی، آغوشش رو از ماهی نمیگیره. گذشتن از تو؟! خودت بگو اشک از شفافیتش میگذره؟ مردمک از تاریکیاش میگذره؟ خون از سرخیاش میگذره؟ تهیونگ از جونگ کوکیاش میگذره؟ . . . نام : ساتیوا نویسنده : نِبو کاپل اصلی :...