•°•| Pairs |•°•

2.7K 336 68
                                    

در رو باز کرد و بعد از بستنش، آروم و دست به جیب به سمت تخت دو نفره رفت که با چهره غرق در خواب تهیونگ رو به رو شد.
لباس خواب مشکی رنگ پسر تضاد جالبی با پوست سفید و تمیزش داشت و باعث میشد گرگ آلفای جوونش غرش کنه و دم تکون بده.

به نرمی کنار تخت امگا نشست و انگشت های کشیده اش رو داخل موهای لطیف و موج دارش فرو برد.
اون تهیونگ رو دوست داشت؟
معلومه که نه! شاید فقط بهش وابسته بود اما دوست داشتنی در کار نبود.

گرگ امگا، با حس نوازش شدن موهاش از طرف آلفا، خر خر لذت بخشی کرد و این باعث شد تهیونگ به نرمی چشم های تیله ایش رو باز کنه و به چهره متفکر جونگکوک خیره بشه.

-سلام...

جونگکوک متوجه چشم های باز پسر شد و دستش رو پس کشید و با دادن جوابش، دوباره به امگا خیره شد.
امگا، نیم خیز شد و بعد از چند بار مزه مزه کردن زبونش ( همون نام نام خودمون ) به جونگکوک نیم نگاهی انداخت و بعد دست هاش رو به سمت بالا گرفت و کششی به بدن سفیدش داد.

با بالا رفتن لباس خوابش، جونگکوک متوجه عضو لخت پسر شد. آب دهنش رو به سختی قورت داد و با صدای بم شده اش، تهیونگ رو خطاب قرار داد.

×شورتت کجاست؟

پسر کوچکتر با شنیدن سوال آلفا پیراهنش رو بیشتر بالا کشید و به عضو بدون پوشش نگاه کرد.

-آه... این... چرا یادم نمیاد؟

و بعد صورتش رو با دستش گرفته و مثل برق زده ها بالا پرید.

-فهمیدم یادم اومد. دیشب خیلی حس خفگی میکردم و اذیتم میکرد پس منم در اوردمش انداختم اونور.

×آهان..

جونگکوک با صدای آروم و بمش گفت و طی حرکت سریعی دو زانوش رو دو طرف بدن پسر گذاشت و روی امگا خیمه زد.

تهیونگ تقریبا به این رفتار ها عادت کرده بود پس ساکت و مطیع به چشم های گرسنه ی آلفا نگاه کرد.

×پس... جواب این چی میشه؟

و با چشم هاش به عضو بیدار شده ی خودش اشاره کرد.
تهیونگ میدونست هیچ راه فراری نداره پس چشم های خمارش رو به عضو جونگکوک دوخت.

جونگکوک با نشنیدن جوابی از طرف امگا، نیشخندی زد و عضوش رو که زیر شلوار پنهان شده بود، روی عضو برهنه ی امگا کشید.
بازدم نفس های تهیونگ، به صورت ناله ی لرزون و آرومی بیرون اومد.

جونگکوک پوزخندی به تحریک شدن امگا زد و سرش رو داخل گردن پسر برد و مک عمیق و آرومی به گردن سفید پسر زد.
تهیونگ بی اختیار ناله هاش رو آزاد کرد و به کمر آلفا چنگ انداخت.

-آه... ولی... سر صبح.. ه... اه..

جونگکوک دست از مکیدن گردن و گوش تهیونگ کشید و با چسبوندن لب های داغش به لاله ی گوش تهیونگ گفت:

My Alpha Daddies | kookvkookWhere stories live. Discover now