Part 1

56 3 4
                                    

🌚⏳🌝
«دخـتـرے از مـیـدگـآرد»🥂.
𝐏𝐚𝐫𝐭: #1

نصف دنیا داشت نابود میشد... پروفسور اگزاویر من و همه اعضای تیم ایکس رو توی دفتر مخصوصش جمع کرد... تعجب کردم! من یه دانش آموز عادی بودم! چرا؟... پروفسور شروع کرد: "همونطور که میدونید دنیا به شکل عجیبی درحال نابود شدنه و کمکی از دست هیچکس بر نمیاد"
اسکات(سرگروه تیم): "پروفسور خیلی نا امید شدید مگه..."
پروفسور هم خیلی یهویی گفت: "لوگان و لارا مردن!"
همگی از شدت تعجب خشکمون زد! لعنتی اونا چون نامیرا بودن فرستاده شدن به اون منطقه یعنی چی که مردن؟
پروفسور: "چیزی که به تو قدرت میده ضعیفت هم میکنه! کسی که حمله کرده میدونست اون دوتا به وسیله آدامانتیومِ ذوب شده میمیرن..."

جین، روگ، استورم و کیتی آروم اشک میریختن...
هَنک غمگین گفت: "خب الان تکلیف چیه؟ دست رو دست بذاریم تا همگی نابود بشیم؟ چارلز ما جهش یافته‌ایم! میتونیم بجنگیم"
پروفسور: "اتفاقا باید دست رو دست بذاریم... ما مجبوریم تحمل کنیم... الان هیچ امیدی نیست..."
بالاخره به حرف اومدم: "پروفسور؟ من جز تیم شما نیستم و فقط یه شاگردم که حتی قدرت ژنتیکی هم نداره و خودش قدرتشو بدست آورده، فکر کنم قراره توی این جلسه یه حرفای دیگه توش زده بشه پس لطف میکنید برید سر اصل مطلب؟"
پروفسور: "آروم باش آرونا! خب بهتره مقدمه رو کنار بذارم! ما الان همگی منتظریم که مرگمون فرا برسه و خودتون میدونید من همیشه چیزیو میدونم که شما نمیدونید! پس میخوام آرونا رو بفرستم بره دنبال سنگ زمان یا همون چشم آگاماتو!
درسته دکتر استرنج صاحب سنگ مُرده اما این سنگ هنوز وجود داره و..."

اسکات با عصبانیت گفت: "یعنی یه انسان عادی رو میخواید بفرستید دنبال سنگ ابدیت؟ اونم سنگ زمان؟ بهتر نیست یکی از ما یا کل تیم بره؟"
آروم گفتم: "پروفسور؟ اسکات راست میگ..."
پروفسور: "تنها کسی که میتونه دنیا رو با استفاده از سنگ زمان به حالت قبل از حمله برگردونه و جلوی این نابودیو بگیره آروناست! خودتون بعدا میفهمید چرا... شاید گفتم!"
استورم آروم گفت: "بچه ها پروفسور مثل همیشه کاری رو بی‌دلیل انجام نمیده... بذارید سر فرصت اینو بفهمیم و شما پروفسور! لطفا نقشه رو بگید."
و پروفسور شروع کرد به گفتن نقشه...

🌚⏳🌝‌

Girl Of Midgardحيث تعيش القصص. اكتشف الآن