𝐏𝐚𝐫𝐭🌆03

186 44 258
                                    

✰𝐉𝐞𝐨𝐧 𝐓𝐚𝐞𝐡𝐲𝐮𝐧𝐠✰

♡ ﷽ ♡

صدای برخورد ظرف ها به گوش میرسید و بعد هم روشن شدن قهوه ساز..با خوابالودگی تو جاش نشست و دستی به گردن دردناکش بخاطر بد خوابیدن کشید..

+دوباره رو کاناپه خوابت برد تهیونگ؟

با دوباره شنیدن اون نوای بهشتی، بی اراده چشم هاش تو اشک سوخت و لب هاش نیمه باز موند..ماه سفیدش در حال خشک کردن دستش با حوله به طرفش میومد و اون همچنان نشسته بود!

_تهیونگ؟

با دوباره شنیدن اسمش توسط زیباترین صوت دنیا به خودش اومد و لبخند محوی زد..دستش رو به طرف همسرش دراز کرد و بهش اشاره زد تا نزدیکش بشه..

جونگکوک لبخند آرومی زد و دستش رو تو دست تهیونگ قرار داد و وقتی میخواست کنارش بشینه؛ پسر بزرگتر دستش رو کشید و اون رو روی پاهاش نشوند..جونگکوک هول زده از این حرکت ناگهانی، نفسی کشید و گفت:

+سنگینم تهیونگ!

اما تهیونگ همچنان با نگاهی پر محبت به همسرش خیره بود..یه دستش رو به کمر باریک ماه سفیدش و دست بعدیش رو به شونه های عضله‌ای پسرک رسوند..
اون رو خم کرد و سرش رو روی شونه‌ی خودش گذاشت و بینیش رو تو دریای مواج موهای پسرک فرو برد..

جونگکوکش خیلی سنگین بود!
با اون هیکل درشت و اندام های ورزیده اصلا راحت نبود که اون رو روی پاهاش بنشونه..اما تهیونگ این حالت رو دوست داشت..و براش مهم نبود اگه قراره پاهاش به خواب برن!
اون الان و این وضعیت رو دوست داشت..

جونگکوک در سکوت دستش رو به نخِ آویزون از یقه‌ی پیرهن تهیونگ رسوند و بی هدف باهاش ور میرفت..در نتیجه نتونست ساکت بمونه و پرسید:

+ته؟ چیزی شده؟

نوازش آرومی به کمر پسر داد و بوسه‌ای به موهاش زد:

_چیزی نشده..
فقط دلم هوای آغوشت رو کرده بود!

کوک ساکت موند و بوسه‌ی سبک و آرومی رو گردن مرد بزرگتر نشوند..این شرایط بارها براش پیش اومده بود که تهیونگ بخاطر فشار کاری یا آزار خانواده‌ش درمورد ازدواج با یه پسر، دلش میگرفت و احتیاج به بغل داشت..
و جونگکوک هم در کمال میل اینکارو براش انجام میداد چون تنها چیزی بود که از دستش برمیومد..

اما وقتی دقایقی طولانی از ساکن موندنشون گذشت؛ کوک با زدن بوسه‌ای به خط فک تهیونگ، عقب کشید و آهسته بلند شد:

+آه تهیونگ..زودباش بریم صبحانه بخوریم و بعد هم حاضر بشیم تا برای مهمونی امروز دیر نرسیم!

با شنیدن این جمله‌ی تکراری، لبخندی رو لب هاش نشست و سر تکون داد..بعد از شستن دست و صورتش پشت میز نشست و به جونگکوکی که با هنرمندی و خلاقیت میز رو میچید؛ خیره شد..

𝐖𝐡𝐨'𝐬 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐢𝐥𝐥𝐞𝐫?ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now