💙🧁Mine🧁💙

610 59 2
                                    

Ganer:  Fluff, Romance, Slice of life...

Couple:  Sope

By cghfuo (🤭me🤭)

    
                  💕Hope you Enjoy💕



(با اهنگ dandelion از روث بی وانشات رو بخونید)

نگاهی به ساعت که یازده صبح رو نشون میداد انداخت و دستاش رو برای رفع خستگی به بالا کشید....

تقریبا دیگه تموم وسایل ضروریش رو با کمک و البته شیطونی دو برادر و یک خواهرش که حداقل ده دوازده سال ازش کوچیک تر بودن توی یه چمدون کوچیک جا داده بود و حالا اتاق همیشه شلوغش تقریبا خالی شده بود...

نگاهش رو دور تا دور چهار دیواری اختصاصیش توی اون خونه چرخوند و خاطراتی که باهاش داشت رو مرور کرد...

خب....
کی رو میخواست گول بزنه؟!...

قطعا دلش برای تک تک لحظاتی که با اون سه تا شیطون و مادر مهربونش اونجا گذرونده بود تنگ میشد....

ولی....

بازم این موضوع نمیتونست از شوق و هیجانش برای زندگی یا یونگی کم کنه....

هاه...
فقط چند روز دیگه...
و بعدش....

اونا رسما و قانونا مال هم میشدن و تا ابد با هم توی خونه ای که فقط متعلق به خودشون دوتا بود زندگی میکردن...

فقط از تصور روز های قشنگی که میتونن بسازن لبخند بزرگی روی لباش نشست و توجه خواهر و برادراش رو به خودش جلب کرد...

@هیونگ...دیوونه شدی؟...چرا داری با خودت میخندی؟

بله...
مثل همیشه سر دسته ی سه تفنگدار،بچه ی دوم خانواده،بهش به طرز فجیعی ضدحال زد....

+هایشششش...من نمیفهمم تو کی میخوای آدم شی دونگهه...هزار بار گفتم وقتی تو فکرم پا برهنه نپر وسط بچه....

پسرک خنده ی رو مخی به برادرش زد و شکلک های عجیبی براش دراورد که البته هوسوک هم تمومش رو با بالا آوردن انگشت وسطش جواب داد....

همیشه ی خدا رو مخ ترین فرد خانواده بود...

اما با این وجود بازم پایه ی دیوونه بازی ها هم بود و کم نمیاورد و برای همین هوسوک دلش براش تنگ میشد...

#عاممم...داداشی...

صدای تک خواهرش و البته تاج سر بقیه ی اعضای خانواده بلند شد...
و این لحنش به هوسوک میفهموند که قطعا یه وعده ای بهش داده و فراموشش کرده...

+بله اعلیحضرت؟

#فکر کنم یه قراری داشتیم نه؟

یونهو،کوچیکترین فرد خانواده هم دست به سینه کنار خواهرش ایستاد تا اعتراضش رو نشون بده و این یعنی فاجعه...

🧁💍Sope Oneshots💍🧁Where stories live. Discover now