لطفا اول ووت بدین بعد برین سراغ خوندن پارت :)
سیکا لاوز یو آل ♡
━━━━━━━━━━━━━━━
تهیونگ همونطور که روی پای یونگی نشسته بود، شروع کرد به حرف زدن و تمام اتفاقایی که توی زندگیش افتاده بود برای یونی تعریف کرد!از خاطرهی 'گم شدن پدرهاش' توی شهربازی تا ماجرای اون دختر مو بلندی که روی صندلی کناریش مینشست و تهیونگ همیشه دوست داشت با موهای فرفریس بازی کنه رو تعریف کرد!
با جدیت دربارهی وقتی که دستش به موهای اون دختر خورد و اون دختر زد زیر گریه و والدینش اونقدر کولی بازی درآوردن که کم مونده بود آپا جونی قویش با مشت بزنه توی صورت پدر اون دختره حرف میزد؛ بطوری یونگی جرئت خندیدن نداشت!
تهیونگ توی بغل ' یونی ' نشسته بود و خاطره میگفت و یونگی هم با تمام وجودش به پرحرفهایی برادرزادهش گوش میداد.
یونگی میدونست این قطعا اولین و آخرین دیدار بین اونهاست و دلش نمیخواست حتی لحظه رو از دست بده.
تهیونگ اونقدر از چیزهای مختلف حرف زد که آخر سر توی بغل ' یونی ' و زیر نوازشهاش دوباره به خواب رفت.
یونگی بعد از کلی نوازش کمر برادرزادهش به آرومی و با وجود دردی که توی نقطه به نقطهی بدنش حس میکرد،
جسم کوچولوی تهیونگ رو روی تخت خوابوند و پتوی سایز کوچیکی که روش پر از ستارههای سفید رنگ بود رو برداشت و روی بدنش کشید.بعد از اینکه جای تهیونگ رو مرتب کرد، کمر دردمندش رو به تاج تخت تکیه داد و پلکهاش رو روی هم گذاشت.
ذهنش درگیر این بود که نامجون چه جوری پیداش کرده و اینجا آوردتش!
نمیخواست اعتراف کنه ولی یه موضوع دیگه هم فکرش رو مشغول کرده بود، اونم جونگکوک بود!
نمیدونست الان کجاش و یا اینکه اصلا هنوز زندهست یا نه؟!با یادآوری شب گذشته، تشکیل تودهای روی گلوش حس کرد.
اصلا نمیفهمید چطور جونگکوک یهویی اینقدر عوض شد!طی چند سالی که با جونگکوک بود متوجه ابراز علاقههای نامحسوس پسرنسبت به خودش، از بین صحبتهاش که اکثرا دربارهی گرایش به جنس موافق بود و مدام نظر یونگی رو دربارهی توی رابطه رفتن با یه پسر میپرسید، شده بود؛
و یونگی هم هر دفعه با جملهی اینکه دوست ندارم با کسی برم توی رابطه جوابش رو میداد.
دروغ هم نمیگفت چون رابطهی اون و جیمین چیزی بیشتر از سکس پارتنر نبود؛ حداقل از طرف یونگی که اینطور بود!
جیمین جزء آدمای انگشت شماری بود که از ترنس بودن یونگی خبر داشت و البته تنها آدمی هم بود که یونگی بهش اجازه میداد بدنش رو ببینه و لمس کنه و به فاک بده!
![](https://img.wattpad.com/cover/333186394-288-k134260.jpg)
YOU ARE READING
Death In The Darkness (completed)
Mystery / Thriller[تمام شده] حتی نمیتونم ازت بخوام که منو ببخشی یونگی کاش فقط یه بار دیگه باهام حرف بزنی هیونگ، سکوتت داره جونمو میگیره..! ━━━━━━━━━━━━━━━━ به گفتهی ریدرا، نمیدونی سر انگست بودنش عر بزنی یا به خاطر فلاف و کیوت بودنش اکلیل بالا بیاری •ㅅ• پس ممکنه سر...