AfterStory¹

633 142 62
                                    

What happened to Jay Kay ?!
━━━━━━━━━━━━━━━

「فلش بک」

جونگکوک بوسه‌ی سریعی به پیشونی یونگی زد و سریع از پله‌ها پایین رفت.

وقتب یونگی اسمش رو صدا زد و بهش گفت بایسته، ایستاد و نگاه منتظرش رو به یونگی دوخت.

یونگی گفت:
- میخوام یه چیزی بهت بگم!

جونگکوک لبخند کوتاهی زد و گفت:
- بعدا وقت داریم! میبینمت!

شاید اینجوری می‌تونست مطمئن شه یونگی جون خودش و مین سو رو نجات می‌ده و منتظرش نمی‌مونه!

سریع از پله‌ها پایین رفت و داخل خونه قایم شد.

چند دقیقه طول کشید که در با شدت باز شد؛
جونگکوک آب دهنش رو قورت داد و نگاهی به چاقوهای آشپزخونه انداخت که توی دستش بود.

کسایی که اومده بودن دنبالشون، بدون شک مسلح بودن و چند تا چاقو که به زور خیار پوست میکند، اصلا نمی‌تونست کمکی بهش کنه!

اون آدم سریع پیداش کردن و جونگکوک هم مجبور شد باهاشون درگیر بشه.

بعد از کلی درگیری و شکستن وسایل خونه، گردن یکی از اون آدم‌ها رو شکست و اسلحه‌ش رو گرفت.

به سمت سر یکیشون شلیک کرد و تمام دیوار خونه از خون اون مرد رنگی شد.

تا خواست سراغ نفر سوم بره، درد وحشتناکی توی کتف راستش احساس کرد و بعد از اون از دست دادن سریع دمای بدن و خیس شدن تی‌شرتش رو حس کرد.

به خاطر سیلاب خونی که از کتفش روون بود، چشم‌هاش تار می‌دید و نمی‌تونست موقعیت نفر سوم رو به خوبی تشخیص بده.

چند قدم تلو تلو خوران به سمت مرد حرکت کرد ولی در خونه دوباره باز شد و در عرض چند ثانیه، شخص سوم هم روی زمین افتاد و توی دریایی از خون خودش جون داد.

جونگکوک با گیجی سرش رو به سمت در چرخوند و با دیدن هوسوک نفسش رو با آسودگی بیرون فرستاد و به دیوار خونه تکیه زد.

هوسوک اسلحه‌ش رو که به سرش صدا خفه کن وصل کرده بود، پشت لباسش گذاشت و سریع سمت پسر رفت.

لباسی رو از بین وسایل برداشت و محکم روی زخم جونگکوک بست.

با نگرانی ازش پرسید:
- یونگی کجاست؟

جونگکوک با شنیدن اسم یونگی، دستش رو به دیوار زد و سعی کرد با کمک گرفتن ازش، روی پاهاش بایسته.

Death In The Darkness (completed)Where stories live. Discover now