_اووو ببین کی اینجاست!! کیم سوک جین واااووو اما چرا تنهایی؟؟
امگا خودشو عقب کشید و با اخم گفت+انتظار نداری که از دیدنت خوشحال بشم؟؟
_اوو نه اصلا...میدونم همچین سعادتی نصیبم نمیشه!
+خوبه میدونی و دست بردار نیستی!
بتا دستشو روی رونش کشید و گفت
_ول کن این حرف هارو اون آلفای جذابت کجاست که نمیتونیم زیارتشون کنیم؟؟
+برای دیدن اون باید قبلش امتحان پس بدی
به دست بتا که روی رونش بود اشاره کرد و ادامه داد
+که تو همین الان رد شدی!!
بتا لب هاشو O مانند کرد و گفت
_چه تفسیر جالبی...اما ازش خوشم نیومد!!
دستشو بالا تر برد و نزدیک عضوش کرد
_میدونی خوشم نمیاد ازش طرفداری میکنی؟
امگا سعی کرد دست بتا رو کنار بزنه اما زورش بهش نمیرسید
+دستتو بردار جِی برای خودت دردسر درست نکن..!
بتا بیخیال عضوشو رو فشار داد که امگا از درد چشم هاشو بست
_حتی حاضر نیستی اسممو کامل بگی؟؟مثلا الان چه مشکلی قراره پیش بیاد؟
بتا نگاهی به امگا که ترسیده بود کرد و با خنده دستشو آورد بالا رو روی شکمش کشید
_چرا ترسیدی من که هنوز کاری نکردم..
بلند شد دست امگا رو گرفت و همراه خودش به طرف راه رویی که به چندتا اتاق ختم میشد برد
بخاطر مقاومت های سوکجین عصبی شد و کمرشو کوبید به دیوار و نزدیک صورتش زمزمه کرد_دوست دارم ببینم اصلا برای اون آلفا ارزش داری؟به نظرت اصلا متوجه نبودت میشه که تو انقدر مقاومت میکنی در برابرم؟
زانوش رو آورد بالا و روی عضو امگا کشید
حالش داشت بد میشد
چرا امید داشت بیاد نجاتش بده؟
شاید اون بتا راست میگفت مگه اصلا ارزشی برای آلفا داره که بیاد کمکش؟؟
چشم هاش رو بست
حتی اگه میخواست هم نمیتونست جلوی اون بتای عوضی از خودش دفاع کنهبتا پوزخندی زد و سرشو نزدیک تر برد و لب های امگا رو بین لب هاش گرفت و بوسید
امگا لب هاش رو محکم روی هم فشار میداد و سعی میکر با دستاش اون رو از خودش جدا کنه ولی موفق نمیشد
کم کم داشت تسلیم میشد که مشتی توی صورت بتا کوبیده شد و پرتش کرد روی زمینتهیونگ به طرفش رفت
روی سینهی بتا نشست و شروع به مشت زدن کرد
انقدری مشت هاشو توی صورتش خوابوند که بتا با خون هایی که از دماغ و دهنش میومد به سرفه افتاد
از روش بلند شد و دم گوشش گفت

YOU ARE READING
𝐩乇я𝐅𝐎𝓡ᶜ𝒆
FanfictionPerforce ‴ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉ‴ +آره اجباری بود!!ولی شد قشنگ ترین اتفاق زندگیم... Couple: Taejin,kookmin Ganer: romnece,omegaverse,angst,smut,omperg Writer: 𝐒𝐤𝐲