پارت هفدهم

1.2K 166 5
                                    

جونگکوک

هیتم هنوز تموم نشده بود و با کاهنده کنترلش میکردم اما دردش بخاطر حضور تهیونگ شدید بود و گرگم مدام‌ زوزه ی تهیونگ میکشید،دستم‌ رو رو شکمم گذاشتم داشتم از درد میمردم و بدجور دلم خوراکی میخواست
.
.
.

تهیونگ

رانندگی میکردم..انگشتم رو روی شقیقم گذاشتم و ماساژ دادم اینروزا بخاطر برنامه ریزی سریال جدید سرم شلوغ بود،تو همین فکرا بودم که گوشیم زنگ خورد جونگکوک بود...

_بله کوکی..؟

+تهیونگ میشه یه خواهشی ازت کنم؟

_بگو البته

+میشه برام‌ خوراکی بیاری؟(دوستان نسخه دوم پریودی)

با صدای مظلومی گفت و من میخواستم واسه ی صدای ناز و مظلومش جون بدم

_باشه کوکی حتما میارم

+ممنون شیر کاکائو و پاستیل یادت نره

_باشه باشه

گوشیو قطع کردم و کنار فروشگاه وایستادم و پیاده شدم و وارد فروشگاه شدم سبد رو برداشتم و از هر خوراکی یدونه برداشتم که دیدم دوتا دختر سمتم اومدن

«وایییی‌ دوست دخترت خیلی خوش شانسه»

_بله؟

«حتما دوست دخترت پریود شده که اینهمه براش خوراکی میخری»

لبخندی زدم

_نه راستش جفتم‌ هیت شده و یکم روحیش حساسه

«واقعا؟تا حالا ندیدم کسی تو هیت روحیش لطیف بشه»

_هیت هاش خیلی شدیده راستش و واسه همین روحیش خیلی حساس شده..

«اوه..خب حالا که تو این تایم ها روحیش حساسه حسابی خوشحالش کن»

یکم فکر کردم خوشحال کردن جونگکوک..؟

_چطوری خوشحالش کنم؟

«مثلا میتونی کلی بغلش کنی،باهاش فیلم ببینی،نازش کنی،اونو بیبی صدا کنی خیلی خوشش میاد،براش کادو های کیوت بخر»

ادای فکر کردن در آوردم،فهمیدم!

_ممنونم دخترا حتما اینکارو میکنم

و براشون چشمک زدم

«کیوووووووووووت»

دور شدم و به سمت قفسه ی اسباب بازیا رفتم نمیدونم جونگکوک خوشش میاد یا نه...چشمم به یه جعبه خورد بازش کردم و فهمیدم یه جعبه ی‌ موسیقیه..برش داشتم و خریدارو حساب کردم و به سمت خونه رفتم

بعد از چند دقیقه ای رسیدم و درو زدم که جونگکوک‌ درو باز کرد و لبخند خوشگلی زد

+خوش اومدی،خوراکی‌ خریدی؟

Falling||VkookWhere stories live. Discover now