part 1

290 32 4
                                    


همه در حال جیغ کشیدن و فرار کردن بودن خون از همه جای شهر میریخت و همهمه ی فریاد ها از کیلومتر ها دور تر به گوش میرسید.

مادر با دست های لرزون فرزندانش رو به داخل کمد هدایت کرد،با قطرات خیس اشک که روی گونه هایش بود دست دختر بزرگ تر رو گرفت:نترس عزیزم شششش...هیچی نیست...هر اتفاقی افتاد از اینجا بیرون نیاید، هر اتفاقی...هوممم....

دختر کوچک تر که بیشتر از قبل بی تاب بود و اشک میریخت گفت:اما مامانی.

مادر خم شد و بوسه ای روی پیشونی دختر گذاشت:جنی کوچولوی من...گریه نکن خب...ششش ساکت.

پدر خانواده از سوی دیگه بلند داد کشید:عزیزم خوناشاما دارن میرسن عجله کن قایمشون کن.

مادر نگاه غمناکی به فرزندانش انداخت و روبه دختر بزرگتر گفت:مواظبشون باش.

پسر کوچک با بیقراری به در کوبید:ماماننننیییی.

مادر در رو بست و با اشک گفت:محض رضای خداااا ساکتتتت شما باید زنده بمونین.... باید زنده بمونیننننن.

با صدای شکستن در پدر و مادر خانواده سمت در چرخیدند
دختر بزرگ تر دست رو روی دهان خواهر و برادر کوچکش میفشرد و بی صدا اشک میریخت.

خوناشام با ردای سیاه و بلندش وارد خونه شد،پدر خانواده با فریاد جلو رفت:اینجا جایی برای یک خونخوا....ر

با فرو رفتن تیغه خوناشام در سینه ی پدر خون با شتاب جریان گرفت.

مادر خانواده با جیغ قدمی به جلو برداشت که یک لحظه صدایش توی حنجره خفه شد و خون از گلویش همچون فواره ای روی زمین سرد راهی شد‌

این صحنه ها تنها نماد و نشانگر یک چیز بود...خون...از بدن های پاره پاره ی همه خون سرازیر و روی زمین گودال های خونین میساخت...

پدر و مادر خانواده به وحشتناک ترین شکل ممکن کشته شدند و دختر کوچک خانواده....همه را میدید...از درز کوچک کمد شاهد بود...شاهد پاره پاره شدن اجساد پدر و مادرش....اون برای دیدن چنین صحنه هایی زیادی کوچک بود...دختری شش ساله که حال خون تنها نقطه ی دیدش شده بود...
.
.
.
.
_________
_خب های 😄
_پارت اول این فیک رو تصمیم گرفتم همینقدر کوتاه و مختصر بذارم تا یکم فضای فیک آزاد تر باشه 🙂
_اما مثل بقیه ی فیک ها اشاره میکنم یه این موضوع که از پارت های اول سریع قضاوت نکنین که در اینده داستان قراره به مراتب جالب تر و حذاب تر باشه 😉
_ خب.. امیدوارم از این فیک خوشتون بیاد و دوسش داشته باشید 😄
_و با ووت و کامنت های قشنگتون منو خوشحال کنین  :)💕
.
‌.
.
.
.
.
.
ووت؟ نظرت؟💕

𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅𝒚 𝒆𝒎𝒑𝒊𝒓𝒆 Where stories live. Discover now