°~Part 14~°

131 17 1
                                    

باز هم در خانه نبود. باز هم تهیونگ نگران شد و اطراف و کوچه را گشت. نگران تر از آن بود که معطل کند. پس به موبایش زنگ زد. ولی موبایل در جایی از خانه به صدا در آمد. پس یادش رفته بود موبایل را ببرد.

تهیونگ مجبور شد به یسونگ زنگ بزند.یسونگ بار اول جواب نداد ولی بار دوم شاید ترسیده بود به شرکت زنگ بزند؛ پس گوشی را جواب داد:"اوه...سلام!"

تهیونگ از لهن متفاوت صدایش نگران شد:"چیزی شده؟نمی تونم جونگ کوکرو پیدا کنم"

"بله مامان!"
تهیونگ شوکه شد:"چی؟...منم تهیونگ! نه مادرت!!!"

"می دونم مامان!"

تهیونگ متوجه شد:"کجا هستی؟"

"شرکت"

"جونگ کوک هم اونجاست؟"

"بله!"

تهیونگ بیشتر شوکه شد:"وای! اونجا چکار میکنه؟اینطوری که پلیس زودی پیداش میکنه"

"می دونم...اما...مجبورم! زود برمیگردم "

"چرا اینطوری حرف میزنی؟نمیخوای بفهمه من زنگ زدم یا کس دیگه ای اونجاست؟"

"نه...یعنی...یه جورایی بله!"

"اوه یسونگ بیارش خونه نگرانشم"

"نمی تونم! اوه من دیگه باید برم"

"بهم سمس بفرست"

"باشه...دوستت دارم!"

"خفه شو!"و گوشی را قطع کرد و به او پیغام زد (اونجا چه خبره؟چرا جلوشو نگرفتی؟)
یسونگ جواب فرستاد (اومده وسایلشو ببره نگران نباش ما از در عقبی اومدیم و کسی ما رو ندید)
(چرا به من چیزی در این باره نگفت؟)
(شایدترسیده تو مانعش شی اما اون مجبور بود برای بردن پرونده ها و پوالش بیاد)
(باشه پس تو هم در مورد صحبت ما چیزی بهش نگو)

به دوش گرفتن نیاز داشت. تازه لباسهایش را در می آورد که در زده شد.مجبور شد دوباره بلوزش را بپوشد و پشت در برود.:"کیه؟"

"منم پرنسس!"

تهیونگ شوکه شد. برناردو بود! مجبور بود در را باز کند:"شما اینجا چکار می کنید؟"

برناردو با پر رویی داخل شد:"تعجب کردی که پیداتون کردم؟"و داخل خانه را از نظر گذراند. تهیونگ هم کوچه را از نظر گذراند.

ماشین شیندونگ آنجا نبود.در را نیمه باز
گذاشت و با صراحت پرسید:"تعقیبم کردی؟"

برناردو متوجه شد و در را با پر رویی بست:"اگرچه راه های دیگه ای برای پیدا کردنت داشتم ولی آره...ماشینتونو تعقیب کردم"و با نگاهش اندام او را از نظر گذراند

"چرا اومدی؟"
برناردو لبخند پلیدی زد:"این روش مودبانه ای برای خوشامد گویی نیست! به یه فنجون قهوه نه نمیگم"

✦𝐌𝐲 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥✦  second ChapterWhere stories live. Discover now