عکس کاور زیباس:")
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
جونگکوک : قرار نیست بیخیالم بشید نه؟
جین و نامجون پوزخندای وحشتناکشونو تحویل کوک دادن و بهم نگاه کردن.
هوسوک بطری رو چرخوند و از شانس گند کوک افتاد بهش. یونگی باید ازش سوال میپرسید.
جونگکوک با چشمای گرد ب یونگیای ک نیشش تا بناگوش باز بود نگاه کرد...نه نه
جونگکوک : هیونگ من دارم بابا میشم توروخدا از خیرم بگذررررر...میخوای بچههام پدر کچل داشته باشنننن؟!!
یونگی پوکر شد و ابرو بالا داد
یونگی : نهخیر حالا حالاها باید تنبیه بشی جئون.
جونگکوک ادای گریه در اورد و اهی کشید.
یونگی فکر کرد و با سوالی ک تو ذهنش اومد بشکنی زد و ب هوسوک و جین و نامجون نگاه کرد.
یونگی : خب جئون... دوست داری دوقلوها شبیه خودت باشن یا جیمین؟؟
جونگکوک پرید!
بیخیال معلومه ک دوست داشت شبیه هردوتاشون بشن!
ب جیمین نگاه کرد و با دیدن نگاهش ک رنگ ترس داشت نفس عمیقی کشید و گفت. :جونگکوک : خب دوست دارم قل کوچیک شبیه من ولی با اخلاقای جیمین و قل بزرگ شبیه جیمین ولی با اخلاقای من.. واقن یه همچین فانتزیای دارم.
ناخوداگاه لبخند بزرگی مهمون لبهای زیبای جیمین شد.
یونگی با خوشحالی گفت. :یونگی : خداروشکر داری سر عقل میای.
و باعث چشمغره رفتن جونگکوک ب خودش شد.
بقیه دست زدن و با خوشحالی ب جیمین و کوک نگاه کردن...تا اینکه نامجون گفت. :
نامجون : خب این نوشیدنیارو جئون باید حساب کنه چون اخر ماهه و ما هم بلک کارت نداریم.
و بعد هر 4 تاشون سریع جیم زدن و از خونهی یونگی رفتن و اینجا فقط جیمینی مونده بود ک از خنده رو مبل ولو شده بود و جونگکوکی ک مات و مبهوت ب رفتن هیونگاش نگاه میکرد.
.
داخل ماشین هیچ صحبتی بینشون رد و بدل نشد...یعنی جیمین میخاست دهن باز کنه و بگه ب طرز فجیعی چیز کیک و کیک شکلاتی هوس کرده ولی خب کو جرعت کو شجاعت؟؟
تا اینکه از کنار یه کافهی بزرگ و قشنگ گذشتن و نگاه جیمین ب اون کافه افتاد و جونگکوک کشش همسرشو ب اون کافه حس کرد و خیلی عادی پرسید. :
جونگکوک : چیزی شده؟.چیزی میخوای؟؟
و دوباره نگاهشو ب جاده و ماشینای رنگارنگِ جلوش داد.
JE LEEST
𝑻𝒉𝒆 𝒔𝒕𝒂𝒕𝒖𝒔 𝒊𝒔 𝒈𝒓𝒂𝒚
Actieوضعیت خاکستری است خاکستری، وضعیت متوسطیه ولی از متوسط یکم بیشتر ب وضعیت قرمز نزدیکه. 𝐓𝐡𝐞 𝐨𝐫𝐢𝐠𝐢𝐧𝐚𝐥 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : kookmin 𝐒𝐮𝐛-𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : kookv 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 𝐨𝐟 𝐬𝐭𝐨𝐫𝐲 : امپرگ، اسمات، جنایی(پلیس و اینا نیست) خلاصه داستان :⬇︎⇩ جئ...