04

123 36 22
                                    

عکس کاور زیباس:")


^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^


جونگکوک : قرار نیست بیخیالم بشید نه؟

جین و نامجون پوزخندای وحشتناکشونو تحویل کوک دادن و بهم نگاه کردن.

هوسوک بطری رو چرخوند و از شانس گند کوک افتاد بهش. یونگی باید ازش سوال میپرسید.

جونگکوک با چشمای گرد ب یونگی‌ای ک نیشش تا بناگوش باز بود نگاه کرد...نه نه

جونگکوک : هیونگ من دارم بابا میشم تورو‌خدا از خیرم بگذررررر...میخوای بچه‌هام پدر کچل داشته باشنننن؟!!

یونگی پوکر شد و ابرو بالا داد

یونگی : نه‌خیر حالا حالاها باید تنبیه بشی جئون.

جونگکوک ادای گریه در اورد و اهی کشید.

یونگی فکر کرد و با سوالی ک تو ذهنش اومد بشکنی زد و ب هوسوک و جین و نامجون نگاه کرد.

یونگی : خب جئون... دوست داری دوقلوها شبیه خودت باشن یا جیمین؟؟

جونگکوک پرید!
بیخیال معلومه ک دوست داشت شبیه هر‌دوتاشون بشن!
ب جیمین نگاه کرد و با دیدن نگاهش ک رنگ ترس داشت نفس عمیقی کشید و گفت. :

جونگکوک : خب دوست دارم قل کوچیک شبیه من ولی با اخلاقای جیمین و قل بزرگ شبیه جیمین ولی با اخلاقای من.. واقن یه‌ همچین فانتزی‌ای دارم.

ناخوداگاه لبخند بزرگی مهمون لبهای زیبای جیمین شد.
یونگی با خوشحالی گفت. :

یونگی : خداروشکر داری سر عقل میای.

و باعث چشم‌غره رفتن جونگکوک ب خودش شد.

بقیه دست زدن و با خوشحالی ب جیمین و کوک نگاه کردن...تا اینکه نامجون گفت. :

نامجون : خب این نوشیدنیارو جئون باید حساب کنه چون اخر ماهه و ما هم بلک کارت نداریم.

و بعد هر 4 تاشون سریع جیم زدن و از خونه‌ی یونگی رفتن و اینجا فقط جیمینی مونده بود ک از خنده رو مبل ولو شده بود و جونگکوکی ک مات و مبهوت ب رفتن هیونگاش نگاه میکرد.

.

داخل ماشین هیچ صحبتی بینشون رد و بدل نشد...یعنی جیمین میخاست دهن باز کنه و بگه ب طرز فجیعی چیز کیک و کیک شکلاتی هوس کرده ولی خب کو جرعت کو شجاعت؟؟

تا اینکه از کنار یه کافه‌ی بزرگ و قشنگ گذشتن و نگاه جیمین ب اون کافه افتاد و جونگکوک کشش همسرشو ب اون کافه حس کرد و خیلی عادی پرسید. :

جونگکوک : چیزی شده؟.چیزی میخوای؟؟

و دوباره نگاهشو ب جاده و ماشینای رنگارنگِ جلوش داد.

Je hebt het einde van de gepubliceerde delen bereikt.

⏰ Laatst bijgewerkt: May 05, 2023 ⏰

Voeg dit verhaal toe aan je bibliotheek om op de hoogte gebracht te worden van nieuwe delen!

𝑻𝒉𝒆 𝒔𝒕𝒂𝒕𝒖𝒔 𝒊𝒔 𝒈𝒓𝒂𝒚Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu