That was end..
Jjk daily ~
-انقدر از نامجون ميترسن؟ اونا سوكجين هيونگو نديدن...
جونگكوک با شنديدن اسم كمى توى فكر رفت اما طول نكشيد كه صداى بشاش و اشنا توى فضا پيچيد و تهيونگ سريع پياده شد و رفت و جونگكوک هم اروم پياده شد صداى اشنا رو توى فكرش مرور ميكرد تا طرفش رو بشناسه كه... با چرخيدن و ديدنش نفس كشيدن از ياد برد
+جينى...
جونگكوک به چهره اشناى رو به روش خيره شدو جين دستاش دور كمر تهيونگ خشک شد و به اسم قديميش كه فقط يكنفر صدا ميزد خيره شد
~جونگى..
جونگكوک اروم عقب كشيد و دهنش نا باور باز و بسته شد كه لباسش كه لاى در گير كرده بود كار دستش داد و به زمين افتاد و پينک كرده سعى داشت نفسى كه حبس شده بود رو بكشه اما بدنش لرزيد و چشماش سياهى رفت اخرين چيزى كه به دستش اومد بغل گرفته شدنش توسط اشناى دور بود و بسته شدن چشماش
+جونگو... جونگو پسر شيرينم چشماتو باز كن...
صداى سوكجين تو گوش پسر نا خوداگاه به گذشته هاى دور كشيدش..
فلش بک
flash back+جونگو بيا اينجا ميوفتى تو درياچه
جين كلافه از لجبازياى داداش كوچيكش به سمتش رفت و توى يک حركت از پشت سر بلندش كرد با دستاش محكم كمر پسر بچه رو نگهداشت و با لبخند عقب عقب رفت و پسر بچه با بغل گرفته شدن توسط داداش بزرگش لبخند زد. اما رو دست خورد چون از مرغابى ها و اردكاى حاشيه درياچه دور ميشد پس اخمى كرد و سعى كرد با دست و پا زدن از دست هيونگش فرار كنه اما جين محكم تر نگهش داشت با سرعت بيشتر عقب رفت و وقتى از گل اطراف درياچه بيرون اومد به سرعت دوييد و پسر بچه با خنده همه چيز رو از ياد برد و با ذوق كلمات نامفهوم ميگفت و جيغ ميزد جين با خنده كمى اروم راه رفت و پسر رو توى بغلش چرخوند و چونش رو روى شونه خودش قرار داد تا يه موقع برادر كوچولوش رو روى زمين نندازه و محكم نگهش داشت و اينبار سريع تر دوييد و دستاى پسر بچه دور گردنش افتاد و شيرين ترين قهقه رو ميزد و جين هم ميخنديد بعد اينكه نزديک خونه رسيدن جين پسر رو زمين گذاشت و پسر مثل جوجه اردک شروع كرد به راه رفتن به سمت درياچه كه جين دستشو گرفت
+كجا اقا كوچولو؟
پسر نگاهى به هيونگش كرد و لبخند بزرگى زد بعدش شروع كرد بيشتر تقليد اردک ها رو در راه رفتن كردن
-بازى بازى بازى..
پسر كوچولو شيرين بيان كرد كه هيونگش دستش رو گرفت و موهاش رو بهم ريخت
+نخير جونگو كوچولوى ما بايد بياد به جينى كمک كنه خونه رو قبل از اينكه مامان بابا بيان مرتب كنه
YOU ARE READING
REMEMBER ME
Actionيه روزى حسرت گذشته ميشود دستى براى خفه كردن حال و نابودى اينده.... فاقد هرگونه كليشه... يه چيز جديد اوردم•-• فيک ترجمه يا همچين چيزى نيست و قلم خود نويسندست عشق؟ چه چيز دور از انتظارى... -كيم! +م-من كيم ن-نيستم.. اسم... دارم-م تهيونگ.. -باشه ك...