part 9

670 34 0
                                    

جیمین و جونگکوک که رگ پیشونی جفتشون از فاضله ی مریخی معلوم میشد فقط کافی بود یه قانون مزخرف دیگه میگفتن تا همونجا آبرو ی تمام خاندانشون رو دو نفره به صورت خیلی زیبا به نابودی بکشن
یونگی و تهیونگ هم که متوجه ی عصبانیت جفتشون شدن سعی کردن جو رو بهتر کنن ولی نمیدونستن که چرا جفتشون از اذیت کردن اون دو تا خیلی خوششون میومد ولی جلوی خنده اشون روگرفتن که صدای باز شدن در همه توجه ها رو به خودش جذب کرد لیمینهو بود که وارد می‌شد
!عا آقای تهیونگ اومدم بهتون یاد آوری کنم چند دقیقه دیگه جلسه سهام دار ها شروع میشه
جونگکوک که واقعا از لحن پسر خوشش نمی اومد با یه نگاه فهمید که همین احساس رو جیمین هم داره و یکم مونده بود همونجا از شدت خنده پاره شن که...
-خیلی هم به موقع خیلی دوست داشتم بحثی که امروز توی جلسه داریم رو تو هم بشنوی کوکی...عا منظورم جونگکوک
جونگکوک واقعا حرص گرفته بود و جلوی خودش رو گرفته بود که یه مشت تو صورت اون خالی نکنه
_می تونم بپرسم چرا جیمین هیونگ نمی تونه بیاد اجوشی...وای معذرت آقای تهیونگ
یونگی که از این کشمکش نهایت لذت رو داشت همراه با جیمین می برد ولی مداخله کرد چون لیمینهو اونجا بود و همه ی شرکت درباره ی حسی که به تهیونگ داشت باخبر بودن و اگه یکم دیگه می گذشت اوضاع خیط میشد
-منظورشون اینه که طبق طرحی که ارائه دادی سطح مدل شما بالاتر بود و استعدادی که دارید در اینجور جلسات خیلی بیشتر کار خواهد اومد
-آهان متوجه شدم نمی دونستم همچین افراده بی سوادی هم هستن که درباره ی چنین چیز هایی هم نظر میدن لطفا بی خبر بودن من و جونگکوک رو ببخشید
-نه واقعا منظورم این نبود که...
-آهان پس منظورتون یه چیز دیگه بود می تونم بپرسم چی ؟
-خوب ببین...
-فکر کنم جلسه رو کلا یادتون رفت بریم دیگه
یونگی هم که انگار نجات پیدا کرده بود اولین نفر با جونگکوک خارج شد و توی گوشش آروم گفت
-دمت گرم حتما جبران می کنم
_بهتره که ب...
-چیزی شده؟
-هیچی نشده بریم دیگه جان تو برو سالن ملاقات یه پسری به نام جیمین هست سعی کن یکم باهاش صمیمی شی از دلش در بیاری واقعا گند زدم
-چشم
جونگکوک که متوجه حالت نگران یونگی شده بود گفت
-تو هنوز جیم رو نمیشناسی اون حالش خوبه نگران نباش
-باشه...
-من احساس میکنم یا شما خیلی صمیمی هستید نکنه جایی به جز بار و اون روزی هم همو دیدید ها؟
-نکنه حسودیت شده پیره مرد که رفیقت رو دارم تیغ میزنم؟
-بله؟
-وای همش یادم میره جناب تهیونگ
-خیر سرت رئستما !
-بله پس جناب رئیس میشه وارد شیم یا اول باید وردی چیزی بخونید تا در باز شه؟
-من بامزه ترین کارمنده دنیا رو دارم هعی
-منم مزخرف ترین سردرد دنیا رو دارم خوشبختم
-چی؟حال..
*صدای خنده*
-به خدا که شبیه زوج های پیر پاتال ها هستید اگر بابا بزرگا می خوان من میرم داخل
در باز شد و....
جونگکوک با خودش گفت اینجا جوش داره یا من اقلم رو از دست دادم؟
-شت اسناد رو جا گذاشتم ته یکم منطرشون بزار معذرت
-خودت می دونی که اون اینجاست
-کی؟
-دشمن شرکت و کسی که واقعا ازش متنفریم
--یوجین
-باورم نمیشه بالاخره میتوینم جناب تهیونگ رو ببینیم و تو...
-میبینم جناب یوجین هنوز هم مثل قبل سرشار از انرژی هستن
-جونکوک هستم
تمام این مدت یوجین یک سره داشت به جونکوک نگاه میکرد و این واقعا روی مخ تهوینگ بود
-پس می تونیم در مورد این طرح به تیم برنامه ریزی گزارش بدیم تا...
-البته که این به وسیله ی شرکت ما انجام میشه.‌‌‌..
-متاسفانه دوست ندارم که چیز هایی که مالک شون هستم به دست افراد دیگه دستکاری بشن
-پس فکر کنن از نگاه کردن به اموال دیگران خیلی خوشتون میاد مگه نه؟
-البته که نه معلومه من اون چیز رو اول مال خودم میکنم بعد...
-ببخشید مداخله می کنم ولی طبق گفته هاتون و گزارش هایی که از تیم برنامه ریزی شما در دسترس هست مطمئنا از شایعه ها و مشکلاتی که پیش اومده باخبر هستید و این یک پروژه ی گروهی هست و این ریسک رو هیلی بالا می بره مخصوصا در جلوه ای که شرکت ها روی روزنامه دارن
پچ پچ ها بلند شد و خیلی هم حرف های جونکوک منطقی بود که تهیونگ بلند شد
-فکر نکنم دیگه نیازی به رآی گیری باشه چند روزه دیگه اسناد تکمیل شده حاضر کنید
همه به سمت در خروجی رفتن به گونه ای که فقط تهیونگ و جونکوک و یوجین اونجا حضور داشتن .یوجین بلند شد تا به سمت جونکوک بره که تهیونگ جلوی اون رو گرفت
-اسباب بازی جدیدت خیلی خاصه داره وادارم میکنه بیارمش جزو کلکسیونم البته اون خیلی خاص تر از این حرف هایت
-میبینم که هنوز هم عوض نشدید...تلاش کردن خوبه ولی بهتون توصیه می کنم ایندفعه برای کارایی که توانایی انجام دادنش رو دارید تلاش کنید تا مشکلی مثل دفعه ی قبل پیش نیاد
-حیف که وقت رفته وگرنه خیلی از هم صحبتی با شما لذت می برم مشتاق همکاری بیشتر
-همچینین
-خیلی عجیبه شوگا هنوز نیومده
-لعنتی تلفن رو جواب نمی دن
-نگران نباش کاره تخصص شوگا غیب شدن در بدترین زمان ممکنه
-نیستم ولی شما در مورد چی صحبت می کردید؟
-فقط تیکه هایی که بهم مینداخت رو جواب میدادم
-اصلا با این که از هم دیگه متنفرید چرا باهم کار میکنید؟
-با این که اخلاق گوهی داره ولی استعداد و مقام و نفوذ بالایی داره در چنین شرایطی درگیر کردن احساسات مسخرانه ترین کاره
جونکوک که از حرفه ای بودن تهیونگ حسابی تحت تاثیر بود بل صدای تلف به خودش آومد
-الو جونگوک خوشگلمممم
-شت مستی؟
-من نه بابا مگه نه شوگاااااا
-معلومه که نیستی همه مستنننننن ولی ما نرمالیم هورااا
-لعنتی از دست جفتتون کجایید؟

black candle🕯🖤Where stories live. Discover now