دیری دیرین

219 26 10
                                    

هیچ کس نفهمید این یک ماه چجوری گذشت
رد شدن ماکیا توسط کیارو
نامزدی ساشا و سیلور و مونلایت
و خب یه خبر دیگه هم رسید که باعث شد همه کرک و پراشون بریزه
که فعلا از اون رد میشیم
و عروسی مساورد و ایزاک
عروسی مساورد و ایزاک دو هفته قبل از نامزدی اون سه تا دختر عاشق بود
کل خاندان جئون کیم جانگ پارک و مین توی قصر لنگر انداخته بودن و کنگر میخوردن
کوک از این وضعیت خسته شده بود و دلش میخواست با الفاهاش وقت بگذرونه
البته که اون وقت گذراندن نه
خب شاید بگید چرا
چون که کوکی ما دوباره حامله شده بود
بله و این خبر کرک و پر ریزون بود
و دکتر به خاطر ضعیف بودن بچه و رحمش اون رو تا شیش ماه اول از رابطه ی جنسی معذور کرد
روز عروسی مساورد و ایزاک الهه ی ماه ساعت دوازده در مراسم عروسی حضور پیدا کرد و بهشون وعده داد تا قوی ترین الفاهای قرن رو فرزندشون قرار بده
و اما بریم به جدایی ماکیا و کیارو بپردازیم
(فلش بک)
کیارو توی کافه نشسته بود و منتظر جفت پرتغالیش بود تایباد و با هم در مورد ایندشون حرف بزنن
ایس کافیش رو مزه مزه میکرد و چشمش به در بود
با وارد شدن ماکیا بلند شد تا اون رو ببینه و به سمتش بیاد اما با دیدن پسری که ماکیا رو همراهی میکرد اهمیت روی صورتش جا خوش کرد
ماکیا لبخند فیکی زد و اروم کیارو رو بغل کرد
از هم جداشدن و پسر به کیارو نگاهی انداخت
دستش رو جلو برد و گفت:مارک هستم
ماکیا که هول شده بود گفت : کیارو ایشون مارک جفت بنده هستن
و کیاذو بقیه ی حرف های ماکیا رو نشنید و وسایلش رو برداشت و زیر لب خوشحال شدم از دیدنتون رو زمزمه کرد و از کافه بیرون زد
سمت ماشینش رفت و برای ماکیا پیامی فرستاد
Kya
متاسفم برای خودم که فکر میکردم منو انتخاب میکنی واقعا برای خودم متاسفم تو تنها کسی بودی که بهش اعتماد کردم و من الان جواب اعتمادمو اینجوری گرفتم....مرسی که بهم یاد دادی دیگه به کسی اعتماد نکنم

و ماکیا رو بلاک کرد

another side (S2 of another one)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora