بریممم واسه پارت جدیددددد
*********
+آروین؟
_ خوابیده امگا.. اون نزدیکت نمیشه عصبانیم میکنه
+اوه.. بخواب الفای من ؛ منکنارتم
با این حرفم و نوازشای دستم انگار الفا اروم گرفته بود پس سرشو بیشتر توی گردنم فرو برد و چندلحظه بعدش هیبت آروین بود که جای اونو گرفته بود .
سرش روی سینه ام بود و طوری خوابیده بود انگار سالهاست نتونسته درست بخوابه پس بی حرف گذاشتم همونجا بمونه ؛ یه دستمو بین موهاش فرو بردم و دست دیگمو سعی کردم دور بدن درشتش حلقه کنم که چندان هم موفق نبودم ولی خب حس خوبی داشتم پس همونطور نصفه نیمه هیکل درشتشو توی اغوش کشیدم و منم سعی کردم بخوابم که متوجه شدم حلقه دستاش دور بدنم محکم تر شد و سرشو کمی از روی سینم بالاتر اورد و توی گردنم فرو برد و نفسای عمیق میکشید ؛ لعنتی قلب من تحمل اینکاراتو نداره ارویننن نه خودت درست میخوابی نه گرگت اخرش از دست شما رد میدمممممم
بی حرف بازم توی آغوشم گرفتمش و سعی کردم بخوابم و با وجود رایحه ی کمرنگ اروین اینبار واقعا به دنیای خواب رفتم.
***
شب با تکونای اروین که برای شامصدام میکرد بیدار شدم
_ بیب؟ بیدار نمیشی؟ باید شامبخوریم
+هومممم
_ ماه زاده؟بلندشو دیگه
+باشه بیدارم الان پا میشم
بالاخره با هزارن بدبختی بیدار شدم و لباسایی که اروین از خواهرش کریستینا گرفته بود توی حموم اتاق عوض کردم و برگشتم و خواستیم با آروین به سمت پذیرایی بریم که موبایلم زنگ خورد
و اسم خاله روش نقش بست
من فقط یه خاله داشتم و اونم خاله میرا بود و یکی از دوست داشتنی ترین ادمای زندگیم پس بدون تعلل جواب دادم که صدای پرنشاطش توی گوشم پیچید:
× سلاااااام ابنبات منننن
+سلام خاله جووون
× دخترم دیگه بزرگ شدههه حالا دیگه شوهر و جفت دارهه
+خالههه
× باشه باشه حالا خجالت نکش زنگزدم بگم فردا باید برای نهار بیاید پیش من و حق نه گفتن هم نداری شوهرتم بردار بیار فهمیدییی؟
+ چشم چشم میارمش و میام ؛ پس فردا میبینمتون؟
× معلومه که اره ؛ خب دیگه برو مزاحمم نشو از اولشم کارت نداشتم
+ ودف خاله؟
× بوس بااااای
و پشت سرش صدای بوق تلفن بود که نشون از قطع کردن تلفن از سمت خاله میداد.. خب اون همیشه همین شکلی بود.. اما مسئله ای نگرانم میکرد و اونم مایکل بود ؛ باید با آروین درمیون میزاشتم این موضوعو و بابتش نگران بودم ؛ اگه فکر دیگه ای راجبم میکرد چی؟چیکار باید میکردم اما مخفی کردنشم اشتباه بود پس فقط دلمو زدم به دریا
YOU ARE READING
○ 𝕱𝖗𝖔𝖟𝖊𝖓 𝖒𝖔𝖔𝖓 ○
Action_ رو پیشونیم نوشته عامل مصیبت اما تو میتونی اسمشو بزاری تقدیس گر گناه. × ت.. تو کی هستی؟ _ شاهزاده ی جهنمی که تو قراره داخلش بسوزی خلاصه : + جی..جین چیداری میگی؟ منظورت چیه مننمیخوام ازدواجکنم * این یه انتخاب نیس و اون.. اون یه ادم عادی نیس.. شک...