خب عسلای من در چه حالین ؟
آهنگ و پلی کنید
هوا رو به گرمی میرفت
هوسوک پنجره رو باز کرده بود
هوای خنک که سوز زمستونی ازش کم شده بود از پرده های حریر اتاق رد میشد و داخل اتاق میومداز دید هوسوک
پاکت نامه ای که یونگی از جانگکوک برام آورده بود رو تو دستم گرفتم
یونگی بی صدا نزدیک به در دست به سینه ایستاده بود و به من نگاه میکرد
_ جانگکوک اصرار کرد بخونیش ، میدونی که مجبور نیستی هوسوک
دوست نداشتم بخونمش اما از طرفی هم کنجکاو بودم تا بدونم چه حرفی میتونسته با من داشته باشه
خوندنش برام سخت بود ، رو به رو شدن با هر چیزی از جانگکوک برام سخت بود
و درک این که این نامه دست یونگی چیکار میکرده از همه سخت تر
کنجکاویم بهم غلبه کرد
به آرومی در پاکت نامه رو باز کرد
کاغذ سفید و کمی چروک شده رو بیرون کشید
رد اشک های جانگکوک روی کاغذ معلوم بودچشم هاش رو بست و دم عمیقی گرفت
و بعد به آرومی و با دقت شروع به خوندن نامه کرد طوری که حتی یک کلمه اش هم جا نندازه
( هوسوک عزیز
نمیدونم این نوشته رو میخونی یا نه ، اما امیدوارم بخونیشروز اولی که دیدمت رو به خوبی به خاطر میارم
توی باغ یونگی روی تاب نشسته بودی و هوای سرد زمستون موهای مشکیت رو تکون میداد ، توی اون لباس سفید درست مثل فرشته ها شده بودیمن آدم خوبی نبودم ، اما اونقدرا هم آدم بدی نبودم که بخوام به کسی مثل تو آسیب بزنم ،
روزی که از روی پشت بام خونه یونگ پیدات کردم فهمیدم که باید ازت مراقبت کنم
میدونستم که تو از هر کس دیگه ای بی گناه تریچارمینگ عزیز ، این اتفاق ها تقصیر من نبود
شاید اگه جک دست روی تمام نقطه ظعف هام و استعداد نداشتنم توی بیزنس نمیذاشت هیچکدوم از این اتفاق ها نمیوفتادمن طمع کردم ، حریص شدم و اگه کسی نبود تا من و از خودم دور کنه شاید میتونستیم دوست های خوبی باشیم
خوشحالم که به موقع به خودم اومدمچارمینگ عزیزم ، امیدوارم که فهمیده باشی که من هیچ آسیبی بهت نرسوندم و تا جایی که تونستم نذاشتم کسی هم بهت آسیب برسونه
حالا که این نامه رو میخونی فکر میکنم من از کره خارج شده باشم تا هیچوقت دوباره هیچ برخوردی با من نداشته باشی تا گذشته رو به خاطر تو یونگی و هیچکس دیگه نیارم ،امیدوارم تو و یونگی زندگی خوبی رو کنار هم داشته باشید افسونگر ، شاید توی زندگی دیگه تونستیم دوست های خوبی برای هم باشیم اما تو این زندگیمیدونم به خاطر کار های گذشتم لایق تنها بودنم :)
YOU ARE READING
Charming
Fanfictionفریبنده 🌙💫 به اتمام رسیده 🧡 توجه ((بوک اسمات دارد )) پس اگه برای سنتون مناسب نیست نخونید ☺️🧸🌟 _______ من جانگ هوسوک پسری ۲۶ ساله ای که زندگی مزخرفی داشتم ، رد های زیادی از تیغ روی دستم به یادگار مونده بار ها و بار ها تلاش کردم که خودم رو با مر...