kim Teahyung
10:22 pm
One57 Penthouseساعتی از مکالمه ای که سر غذا با جئون داشتم گذشته بود و دیگه کلمه ای باهم صحبت نکردیم، فقط در سکوت شام رو تموم کردیم باهم میز رو جمع کردیم.
من مشغول تی وی شدم و جئون تا همین چند لحظه پیش با لپ تاپش مشغول بود، درحالی که از لیوانی آب میوهای که دقایقی پیش برای خودش آورده بود مینوشید صدام کرد
-لیتل بر؟
لحن جدیش توی گوشهام پیچید، از اون شب دیگه با این لقب صدام نکرده بود! با حس خوشایند ناشناختهای که جولون میداد جواب دادم
-بله؟
دوباره با همون احن جدی و سلطه گرش دستور داد
-تو رد روم منتظرم باش!
با اضطرابی مخلوط همراه با اون احساس خوشایند جواب دادم
-چشم مستر.
-ریموت توی قفسه اول از سمت چپه.
صداش درحالی که وارد راهرو شده بودم به گوشم رسید پس بیحرف به مسیرم ادامه دادم، خیلی یهویی دستور داد مدت زیادی از شبی که برای اولین بار به اون اتاق رفته بودم نگذشته بود این مدل رابطه کاملا برام تازگی داشت و نمیدنستم چی درست و نرماله و چی نیست، تا اینجا هم با اطلاعاتی که از روابط فیک تو بار و تجربیات فرشته های بنفش به دست آورده بودم پیش اومده بودم ...
با ذهنی مشغول وارد اتاق پر از بومهای نقاشی شدم، ریموت رو از قفسهای که گفته بود برداشتم و با فشردن تنها دکمه ای که روی ریموت بود قفسه به آهستگی کنار رفت،
با قدم های شمردهام وارد رد روم شدم، طبق قوانین اول لباس هام رو کامل از تنم بیرون آوردم تا کردم و روی درآور گذاشتم بعدهم کنار ورودی رد روم زانو زدم، دست هام رو روی پاهام گذاشتم و با سر پایین افتاده منتظر جئون موندم.
جئون با قدمهای اسطواری بعد از دقایق کوتاه وارد اتاق شد و بدون حرف به سمت درآور رفت، اجازه نداشتم سرم رو بلند کنم اما صدای حرکت پاهاش و باز شدن کشوی درآور رو شنیدم دوباره صدای پا و بعد صدای مچاله شدن ملحفه تخت که احتمال میدادم بخاطر نشستن جئون باشه.
با لحن سلطه گرش دستور داد
-بیا اینجا لیتل بر.
در سکوت و چهاردستوپا به سمت جئون رفتم، بین پاهای بازش نشستم و همچنان سرم رو پایین نگه داشتم، با رضایت تشویقم کرد
YOU ARE READING
𝔹𝕝𝕒𝕔𝕜 𝔸𝕟𝕘𝕖𝕝
Fanfictionمیگویم من خوبم، من گذر کردم، و من فقط زمان را میان بازوهایش گذراندم🖤 •تهیونگ با از دست دادن بورسیه، دانشگاه رو ترک میکنه و داخل یک کلاب معروف BDSM درنیویورک به اسم Purple Angels به عنوان استریپر مشغول به کار میشه. یک شب وقتی در حال سرویس دادن ب...