𝐏𝟖 : 𝐀𝐧 𝐢𝐧𝐝𝐢𝐫𝐞𝐜𝐭 𝐜𝐨𝐮𝐫𝐭𝐬𝐡𝐢𝐩..?

553 111 37
                                    

کاور:))
_____________

با شنیدن صدای زنگ گوشیش دستی روی تخت کشید و بعد از پیدا کردن گوشیش با همون چشمهای بسته آیکون سبز رنگ رو کشید و وصلش کرد:الو

=کدوم گوری هستی تهیونگ..کلاس اول رو از دست دادی
_مهم نیست هیونگ امروز نمیام
بعد از اوکی دادن سوکجین گوشی رو روی عسلی کنار تخت پرت کرد

اصلا حواسش به دور و ورش نبود
آلفا که کمی هوشیار شده بود با حلقه کردن دستاش به دور کمر امگا اون رو به خودش چسبوند و کمی هوشیارش کرد: بخواب امگا

بعد از بوسه ای روی شاهرگش این رو به زبون آورد
کیم با شنیدن صدای جئون زیر گوشش کمی جا خورد و کمی از جئون فاصله گرفت: تو چرا چسبیدی به من؟
جئون با صدای خواب آلودی جواب داد: یادت نمیاد من دیشب کردمت؟

همین حرف کافی بود تا ذهن تهیونگ به سمت اتفاقات شب قبل پیش بره
یهو دلش ریخت: نگو که..
جئون چشمهای خودش رو باز کرد و با شیطنت توی چشم های امگا خیره شد: و بدون کاندوم کردمت

بعد از بوسه ای یهویی روی لب‌هاش خیلی سریع از اتاق بیرون دوید تا از لگدهای امگا در امان باشه
تهیونگ باور نمیکرد که به جئون داده بود و گذاشته بود که اون آلفا بدون کاندوم بکنتش

با اعصابی داغون از روی تخت بلند شد ولی بلندشدنش همانا و لغزیدن کام سفید آلفا همانا
باور نمیکرد که اون آلفا توی سوراخش ارضا شده باشه
نمیدونست الان مثل گوجه قرمز بشه یا برای احتمال حامله بودنش گریه کنه
با فریادی بلند جئون رو جلوی پدر و مادرش ترسوند: به حسابت میرسم آلفای عوضی

خب موقعی که جئون از دست امگا فرار کرد و تند‌تند از پله ها پایین اومد داخل سالن از تعجب ایستاد
پدر و مادرش توی خونه اونا بودن و قبل از اینکه بتونه حرفی بزنه فریاد امگا ترسوندش: به حسابت میرسم آلفای عوضی
خوبه حداقل یه شلوار پاش بود و فقط بالاتنش برهنه بود
خودش رو جمع و جور کرد و بعد از بغل کردن پدرش بوسه ای روی گونه مادرش نشوند: بهم نگفته بودین میاین

پدرش خواست کنجکاویش رو ارضا بکنه: این صدای همون پسر کیم تهیونگه؟
کمی نگران جواب داد: بله پدر..برای تدریس به من اومده بود گفتم همینجا بخوابه
مادرش کنجکاو پرسید: و اذیتش کردی که اینجوری فریاد زد؟
بعد از تایید جئون مادرش با ذوق سمت همسرش رفت و کنارش نشست: پسرم ما هیچ مشکلی با ازدواج تو و این امگا نداریم..بنظر واقعا شایسته میاد که همسر وارث جئون ها بشه..ازش خوشت میاد؟

رو به روی پدرومادرش نشست و نگاهش رو دزدید: بله ازش خوشم میاد
همسر جئون بزرگ با ذوق دست‌هاشو بهم کوبید: پس یه جفت‌گیری در پیش داریم
قبل از اینکه مادرش از جاش بلند بشه حرفش رو به زبون آورد: مادر بهتره بزارید استراحتش رو بکنه
مادر جئون با تاییدی دوباره جای قبلیش نشست: درست میگی

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 30, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

✧ 𝐓𝐡𝐞 𝐚𝐫𝐨𝐦𝐚 𝐨𝐟 𝐜𝐥𝐨𝐯𝐞 ✧Where stories live. Discover now