Part 2 : Is he my love ?

38 5 0
                                    

قسمت دوم : ?Is he my love " آیا این مرد عشق منه ؟ "

تصمیم گرفت این یک روز باقی مونده رو با بیرون
بودن و دور شدن از فضای خونه بگذرونه

سوییشرت مشکی رنگش که براش دو سایز بزرگتر بود رو پوشید و بعد از برداشتن کتابش از خونه بیرون زد

به سمت خرابه های ساختمونی که دو خیابون اون ور تر بود راه افتاد

بعد از مرگ پدرش عادت داشت همیشه بره اونجا تا بتونه یکم با افکارش تنها باشه

وسط راه توی پیاده رو با یه پسر جوون برخورد کرد و کتابش از دستش افتاد

وقتی که خواست دلا بشه کتاب رو برداره پسر سریع تر کتاب رو برداشت و با لبخند مهربونی سمتش گرفت

+ بابت این اتفاق متاسفم

به چهره پسر نگاه کرد و چندتا پلک زد صورتش مهربونی داشت
بهش میخورد از کوک بزرگتر باشه و لب های باریکی داشت
چشم هاش کشیده بود و پوست گندمی داشت  اما این ها تنها توصیفات ظاهر اون بود و کسی از باطن اون خبر نداشت

آب دهنش رو قورت داد و دستش رو بالا برد تا کتاب رو بگیره سرش رو تکون داد و خیلی آروم زمزمه کرد

- مشکلی نیست
برای چند لحظه سر جاش ایستاد و دور شدن پسر با جثه بزرگش خیره شد

به مسیرش ادامه داد و حدود پنج دقیقه بعد به ساختمون خرابه ای که چندین سال اونجا قرار داشت رسید
از پله های نیمه ساخته بالا رفت و لبه ی پشت بوم نشست
به آسمون بالای سرش خیره شد که دقیقا مثل حال و هوای پسر دلگیر بود
ابرای طوسی ، رنگ آبی آسمون رو تیره کرده بودن کتابش رو باز کرد و شروع به خوندن کرد

چند دقیقه ای گذشته بود که با صدای پاهای کسی سرش رو به سمت صدا برگردوند
برخلاف تصورش پسری که توی خیابون باهاش برخورد کرده بود رو دید که در حالی که دستاش رو توی جیبش فرو کرده بود بالا میومد
اهمیتی نداد و دوباره مشغول خوندن کتابش شد صدای فندک پسر توی گوشش پیچید اما سعی کرد هنوزم حواسش رو با کتابش بده
+ چه کتابی میخونی ؟
سرش رو بالا آورد تا به سوال پسر پاسخ بده با دیدن سیگار بین انگشتاش لحظه ای جا خورد اما بعد جوابش رو داد
- آن دختر قبلی اثر جی پی دیلینی

سرش رو تکون داد و پک عمیقی به سیگار سفید رنگ بین دستش زد
+ برام بخونش به نظر جالب میاد
نفس عمیقی کشید و مکث کرد
- به خاطر اینکه یه خلاصه کلی از کتاب رو متوجه بشین براتون پشت کتاب رو میخونم ..
آب دهنش رو با صدا قورت داد و کتاب رو بست نوشته پشت کتاب رو خوند
" من نمی خواهم کسی از بودنم شاد باشد . می خواهم به من دستور داده شود . یک مرد مانند هیولا میخواهم مردی که مرد های دیگر از او متنفر باشند و به او حسادت کنند و خودش کوچکترین اهمیتی ندهد .
مردی که از سنگ ساخته شده باشد .
انسان میتواند محیط اطراف خودش را تا جایی که بخواهد صیقل خورده و خالی کند . ولی در واقع اهمیتی ندارد اگر در درون خودش هنوز همه چیز به هم ریخته باشد . و این در واقع همه چیز است که انسان به دنبال آن است ، ابن طور نیست ؟ می خواهیم کسی وجود داشته باشد که به در هم ریختگی درون ذهن ما رسیدگی کند . "
بعد از تموم شدن متن سرش رو بالا آورد و به چهره پسر که غرق افکارش شده بود خیره شد
فیلتر سیگار روی لبه ی پشت بوم خاموش کرد و ته سیگار رو همونجا انداخت
دستش رو جلو آورد و با پوزخند کجی زمزمه کرد
+ من تهیونگم .. کیم تهیونگ و در مورد کتاب فکر میکنم که شخصیت اصلی کتاب میتونه به چیزی که میخواد برسه

I Still want you Where stories live. Discover now