Part 29

292 83 50
                                    

کیونگسو درک نمیکرد چرا یه نفر مثل هیون‌وو باید انتخاب کنه بقیه عمرش رو تو بیمارستان کار کنه.
هرچند خود کیونگسو با این وضعیت جسمیش نصف زندگیش رو تو بیمارستان گذرونده بود و حالا حتی با بوی ملحفه هاش داشت حالت تهوع می‌گرفت.

امگا کم کم داشت شک میکرد چون از وقتی پاشو گذاشته بود تو بیمارستان باهاش مثل یه کیس خاص برخورد کرده بودن و تو اون همه شلوغی یه اتاق هم بهش داده بودن.

صفحه گوشی کیونگسو با انگشتاش بالا و پایین میرفت و کیونگسو نمیدونست الان که دیگه هیون وو دور و برش نیست استفاده از شماره جونگین درسته یا نه.
دوتا تقه کوتاه به در خورد و پشت سرش هیون‌وو با روپوش سفید وارد اتاق شد... انگشتای کیونگسو تو چهار ثانیه جمله «برای اومدن به بیمارستان وقت داری؟» رو برای جونگین فرستادن و بعد گوشیش تو جیبش فرو رفت.
حتی اگه خودش هم میتونست از پس این شرایط بر بیاد ترجیح میداد یه دور جونگین رو به سکته نزدیک کنه.
×نمیدونستم ترافیک انقد زود خسته‌ت می‌کنه!

امگا پوزخندی زد و گوشه لبش رو جوید...
+تاکسیام با ترافیک درگیر میشن...

هیون وو معذب خندید و روی صندلی رو به روی کیونگسو نشست اون تا اینجا خیلی برای داشتن یه رابطه با کیونگسو تلاش کرده بود و مسخره میشد اگه انقدر زود وقتی نزدیکه شونه خالی کنه! اونم وقتی حالا یه بهونه واسه کنار زدن کیم جونگین دستش اومده بود.
×پس چطور شد که به ماشین من ترجیحش دادی؟

کیونگسو معذب خندید، فکرش رو نمیکرد اون الفا انقدر پیگیر و رو اعصاب باشه. نوک پاهاش رو روی زمین کشید و کلمه ها رو تو ذهنش مرتب کرد.
+فکر میکنم واضح بود که چقدر رفتارت معذبم میکرد.

هیون‌وو نیشخندی زد و با نوک کفشش رو سنگفرش ریتم گرفت.
×هرامگایی با اون وضعیت سوار ماشین یه الفا میشد همچین اتفاقی میوفتاد... تو نمیتونی تاثیر فرومونا رو نادیده بگیری!

ولی کیونگسو میتونست... درست قبل همون اتفاق جونگین جلوی خودشو گرفته بود چون کیونگسو نمیخواست اونم در حالی که بیشتر از صدبار قبلا انجامش داده بودن.
+متاسفم قبلا انقدر به الفاهای هرجایی نزدیک نبودم.
با نیش‌دار ترین لحن ممکن گفت و کلمه تو راهم بالای صفحه پیاماش با جونگین روشن شد.
نفس عمیقی کشید و عضلاتش یکم از حالت منقبض بیرون اومدن.

×الفاهای هرجایی؟ اونوقت اون کیم جونگین که تا اسمشو شنیدی مثل برق زده ها از ماشین پریدی بیرون هرجایی نیست؟

کیونگسو ابروهاشو بالا انداخت. حالا به خودش جرات میداد راجع به جونگین هم چرت و پرت بهم ببافه؟
+چیشد که فکر کردی میتونی خودتو باهاش مقایسه کنی؟

با تحقیر امیز ترین نگاهی که میتونست سرتاپای هیون‌وو رو از نظر گذروند و با یه پوزخند نگاهشو گرفت.
خون توی تک تک رگای الفای رو به روش میجوشید و کیونگسو میتونست حس کنه اگه اونجا بیمارستان نبود اون الفا چجوری تیکه تیکه‌ش میکرد.
×البته که باید انقدر احمق باشی که اونو الهه خودت ببینی!

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 19 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

 Sole ༄Where stories live. Discover now