The Sour Apple

6.زیر درخت کاج

سلام گایز اومدم با پارت جدید
فقط قبل از شروع پارت وقت بزارید یکم حرف دارم باهاتون،من دیگه نمیخوام توی شروع و پایان هر پارت کلی حرف بزنم فقط
اگر میشه برگردید و به پارت های قبل که خوندید ووت بدین کلا به جز معرفی کاراکتر ها پنج تا پارت آپلود شده برگردید به همون پنج تا ووت بدین.مرسییی
دیگه زیاد حرف نمیزنم بریم برای ادامه پارت قبل...

●●●●●●●●●●●●●●●●

هوسوک که روی صندلی کنار جونگکوک نشسته بود ضربه ایی به بازوش زد.
-هی داش فک کنم یکم خجالت کشید.

جونگکوک  سرشو با شرمندگی پایین انداخت
_نمیدونم دست خودم نبود ،واقعا نمیدونم چرا دربرابر اون همچین رفتاری دارم ،خیلی بی ملاحضه بودم حتما ترسوندمش.

جیمین دستشو روی شونش گذاشت و سعی کرد کمی از حس بدش کم کنه
-هی اون فقط یکم شکه شد،باید بهش زمان بدی گرگ تو بالغ شده و چیزایی رو میفهمه که برای اون هنوز اتفاق نیوفتاده.

جونگکوک سری تکون داد.
-خب برم دنبالش باید ازش معذرت خواهی کنم.

و بعد بدون اینکه به بقیه اجازه زدن حرف دیگه ایی رو بده از کافه خارج شد .
بدون اینکه با کسی حرف بزنه فقط توی حیاط راه می‌رفت، اونقدر توی فکر و خیال غرق شده بود که حضور اشلی رو دقیقا پشت سرش حس نکرد .

-چرا اینقدر تو خودتی خرگوش زشت؟

با شنیدن صدای دختر دقیقا توی گوشش با ترس از جاش پرید.
_هی هی تو واقعا چطوری همه جا هستی؟

اشلی لبخند مغروری کوک نگاه کرد.
-از فواید مردنه میتونی در آن واحد همه جا باشی جذاب نیست؟

اما سؤالش بدون جواب موند چون کوک به راه رفتن ادامه داد و چهره ترسیدش دوباره حالت گیج و ناراحتی به خودش گرفت .

اشلی نفس کلافش رو بیرون داد و دنبال پسر دوید تا بهش برسه، و این سوال توی ذهنش شکل گرفت که چرا  اون اینقدر تند راه میرفت؟

-هی هی وایسا ،خب چرا اینقدر بدبخت بنظر میای چیزی نشده که...حداقل تهیونگ ازت ناراحت نشده.

جونگکوک با شنیدن حرف دختر سرجاش ایستاد
_ناراحت نیست ؟آخه من نباید...

اشلی نفسشو حرصی بیرون داد و حرف کوک رو قطع کرد
-نه ناراحت نیست فقط مثل خودت یه احمقه که ول کرده رفته چون نمیخواست همون لحظه اعتراف کنه که از حرکتت خوشش اومده.

و ما جونگکوکی رو داشتیم که انگار بهش تیتاب دادن چون چند لحظه بعد با نیش باز به دختر نگاه کرد

_واقعا؟اما ...تو از کجا میدونی ؟

دختر برای بار هزارم با غرور به کوک نگاه کرد
-لازمه به فواید مردن اشاره کنم؟