part 1

445 33 10
                                    

زمان حال

با صدای رعد و برق از کابوسش بیدار شد. هر وقت زیاد مست میشد اون خاطرات لعنتی دوازده سال پیش که زندگیش رو عوض کرد مثل برق از جلوی چشمانش می‌گذشت. گلوش میسوخت و بدنش گر گرفته بود. بلند شد آبی بخوره که سرش تیر کشید و همونطوری روی تخت نشست.

-آخخ جیمین خدا لعنتت کنه!
شب قبل به اصرار جیمین تا سر حد مرگ مست کرده بودن.

رفیقش هر وقت از سمت کراش هاش رد میشد باید مست میکرد و آبغوره هاشو می‌گرفت تا بتونه باهاش کنار بیاد. هیچ وقت درک نمی‌کرد. این حجم از احساساتی بودن جیمین غیرمنطقی بود.
زیر لب فحش دیگه ای نثار جیمین کرد و خودشو به روشویی رسوند. زود بیدار شده بود و وقت داشت یکم بره بیرون و پیاده روی کنه تا مستی کاملا از سرش بپره.
لباس هاشو عوض کرد و بی سر و صدا از اون خونه ی بزرگ بیرون زد. یک ساعتی رو اطراف محوطه دوید و حسابی عرق کرده بود . به خونه که رسید خدمتکار مهربون خونشون رو دید که به سمتش میاد.

-هایون

-صبح بخیر . آقای جئون منتظرتونن

لبخندی زد و به سمت میز صبحانه رفت. عموش رو دید که با عینک روی صورتش که جذاب تر از همیشه کرده بودتش محو صفحه ی لب تابش بود و متوجه اومدن تهیونگ نشد.سرفه ی ساختگی ای کرد

_صبح بخیر

+اوه تهیونگ صبحت بخیر . بیا بشین منتظرت بودم

تهیونگ مثل همیشه با لبخندی خجالتی پشت میز نشست و کمی از قهوه اش خورد. دوازده سال گذشته بود و تهیونگ کنار مرد روبه روش بزرگ شده بود ولی نمی‌فهمید چرا هنوزم وقتی به عموش نگاه می‌کنه کمی خجالت می‌کشه.
اون مرد سی و پنج ساله خیلی جذاب بود و هر روز به جذابیتش اضافه میشد. شاید دلیل خجالت کشیدنش همین بود.

+همه چیز خوب پیش میره؟چیزی لازم نداری؟

-ممنونم عمو. تو همیشه هوامو داری ولی من نمیتونم هیچجوره کمکت کنم

+ اوه تهیونگ تو خیلی خوب بزرگ شدی و من از همین خوشحالم. درستات رو خوب پیش ببر تا زودتر فارغ‌التحصیل بشی و بتونی بیای شرکت پیش خودم.
این تصمیم خودت بود که در آینده به شرکت بیای وگرنه هر تصمیم دیگه ای برای کار و زندگیت بگیری من حمایتت میکنم.

تهیونگ لبخندی زد و با لیوان توی دستش ور رفت. حق با جونگکوک بود. از وقتی تهیونگ بزرگ شده بود، همیشه عموش به خواسته هاش احترام میذاشت واگر کار اشتباهی هم میکرد باملایمت بهش تذکرمیدادو راهنماییش میکرد.

- همه تلاشمو میکنم .

+خوبه. من دیگه میرم. چند وقتی سرم خیلی شلوغ میشه و ممکنه همو نبینیم. اگر کاری داشتی بهم خبر بده.

False Face (kookv)حيث تعيش القصص. اكتشف الآن