بهمحض توقف آسانسور، صدای پاسکردن بلند سگ از پشت در یکی از واحدها به گوش رسید و جونگکوک با خنده گفت:
_فکر کنم اینجا یک نفر دیگه هم برای اومدنت هیجانزده شده.تهیونگ نگاهی به جونگکوک و سپس به در خونه که صدای پاسکردن سگ از پشتش شنیده میشد انداخت و اون هم لبخند زد.
پسر کوچیکتر برای بازکردن در جلوتر قدم برداشت و تهیونگ هم پشتسرش ایستاد. همزمان با بازشدن در، تولهسگ دوبرمنی که تا زانوهای جونگکوک بود سمتش دوید و شروع به دم تکوندادن و کشیدن پنجههاش به شلوار جونگکوک کرد._هی، سلام بم. من هم دلم تنگ شده بود.
جونگکوک با ملایمت گوشها و سر بم رو نوازش کرد و اجازه داد تا تولهسگ شیرینش گونهاش رو لیس بزنه. تهیونگ هم کنار اون دو و درست مثل جونگکوک روی زانوهاش خم شد تا همقد بم بشه.
نگاه بم بین جونگکوک و تهیونگ چرخید و این بار برای اینکه بتونه شخص جدیدی که وارد خونهشون شده رو شناسایی کنه، شروع به بوییدن پاهای تهیونگ و دستی که بهسمت صورتش گرفته شده بود، کرد.
وقتی هیچ حس ناامنی از سمت تهیونگ حس نکرد کف دستش رو لیسید و تهیونگ رو به خنده واداشت._هاها هی! سلام رفیق!
بم دم بلند و باریکش رو تکون داد و باز هم زبونش رو کف دست تهیونگ کشید. ظاهراً پسر کوچولوی جونگکوک حسابی از اون یکی پسر ددیش خوشش اومده بود.
_اون ازت خوشش اومده.
تهیونگ نگاهی به جونگکوک انداخت و با لبخند جواب داد:
_اون خیلی مهربون و شیرینه._ولی نه با هرکسی.
بم خیلی سخت با غریبهها دوست میشد و خیلی هم پسر حسودی بود؛ مخصوصاً وقتی حس میکرد یک نفر زیادی به جونگکوک نزدیکه؛ اما از تهیونگ خوشش اومد؛ انگار اون هم فهمیده بود که تهیونگ با بقیه فرق داره.
.
_چای یا قهوه؟
جونگکوک در حالی که سمت آشپزخونه میرفت پرسید و تهیونگ روی مبل نشست. بم کنار پاهای تهیونگ ایستاد تا دوست جدیدش باز هم سرش رو نوازش کنه و اون هم خودش رو برای پسر بزرگتر لوس کنه.
YOU ARE READING
Bam's dad AU
Fanfictionدوست پسرِ تهیونگ بعد از یک سال رابطه باهاش بهم میزنه چون از یک نفر دیگه خوشش اومده. حالا چی میشه اگه تهیونگ بخواد دنبال اون آدم بگرده؟ Writer: Ashil Couple: Kookv/Vkook AU Genre: Chat story, Comedy, Romance, Smut