8. attraction

140 23 21
                                    

🚫مهم: بخاطر اتفاقات اخیر و ریپورت شدن فیکشن ها، اکانتم رو فالو کنین که اگه بوک پرید و یا انپابلیشش کردم تو مسیج بوردم خبر بدم که کجا اپش میکنم تو تلگرام.🚫

برای روزی که اکانتم به چوخ رفت هم دیلی زدم، که توش گاهی اسپویل هم میزارم:

minmelidaily

______________________________

پارت جدید:

راه زیادی تا محوطه ی دریایی اینچئون نبود، تهیونگ تمام مسیر بعد از جنگل رو خوابیده بود، با ترمز وحشتناک ماشین از صندلی کنده شد و به سمت داشبورد کشیده شد.

ترسیده به کمربند چنگ زد، موهاش بهم ریخته و چشم هاش تا آخرین درجه گرد شده بودن، خداروشکر کرد که کمربندشو بسته بود:

-باز چرا دیوونه شد این؟!

داشت با صدایی که بخاطر خواب دو رگه شده بود غر میزد که سرشو چرخوند و قیافه ی مرد کناری رو دید، کلمات رو گم‌کرد. اخم های مرد عضله ای تو هم بود، فک‌ش بخاطر سابیدن دندون های روی هم تکون میخورد. محکم به فرمون چنگ میزد، اونقدر چهره ی خمشگینش وحشتناک بود که بتونه تهیونگ رو هم ساکت کنه.
به روبرو نگاه کرد، جیمین پشت ماشین ایستاده بود و یوبی مقابلش بود، نمیشد چهره شو دید، یعنی چیکار کرده بودن که پسر وزیر انقدر عصبی بود؟ جونگ کوک بدون اینکه سمت پسر برگرده گفت:

●فکر میکنی با آوردن این دوست هَوَلِت به اینجا حق اعتراض داری؟

ابرو های پسر از تعجب بالا رفت، آروم تکرار کرد:

-هول؟

شوکه بخاطر تغییر ادبیات جونگ کوک، ساکت موند. انگار پسر وزیر هم چندان پاستوریزه نبود، فقط سعی میکرد که باشه ولی وقتی که عصبی میشد اون ساید نامرتبش بدون کت و شلوار میپرید بیرون.

جونگ کوک نگاه جدی و خشمگینشو به پسر انداخت. تهیونگ ناخواداگاه تو صندلی جمع شد، اینکه یه حجم گنده از عضله های منقبض اینجوری عصبی بهت زل بزنه چیزی نبود که تهیونگ بتونه باهاش شوخی کنه و بهش بخنده، بی اختیار با لحن فوق مظلوم لب زد:

-حالا لازم نیست انقدر عصبی نگام کنی.

صداش خیلی آروم بود، انگشت های باریکش با لبه ی لباس کرمی رنگش بازی میکرد، انگار از چیزی ترسیده. این چهره‌ش، پسرِ بی پناهی رو به یاد جونگ کوک آورد که به خودش قول داده بود باید ازش محافظت کنه، حتی در خونه شو براش باز کرده بود و اونو روی تخت کنار خودش خوابونده بود.

اما الان به شدت عصبی بود چطور میتونست با صحنه ای که دید عصبی نباشه؟ اگه تو ماشین میموند نه تنها نمیتونست مثل گذشته سعی کنه این پسرک مظلوم رو آروم کنه و حتی شاید بازم سرش داد میزد.

Im a guardian for my bodyguard |kookvWhere stories live. Discover now