13.Suppression

163 18 11
                                    


کلید کنار در رو لمس کرد و فضای اتاق روشن شد. دیدن اجزای اتاق جونگ کوک براش جالب بود، اونقدر که یادش بره مردی که بیرونه داره تو چه آتیشی میسوزه تا تو لحظه های آخر میشد تو همون نور کم خونه قرمزی چشم های ترسناکش رو دید.

یه لحظه حس کرده بود که مرد قصد خفه کردنش رو داره، برای همین عقب کشید وگرنه تهیونگ برنامه های زیادی واسه به زانو درآوردن جئون جونگ کوک خودرای داشت.

جئون جونگ کوک همه چیزش عالی بود، درست همون مردی که باید کنارت داشته باشی تا دردهات رو از یادت ببره.

جز این قسمت که نمیخواست قبول کنه... تهیونگ کلافه نفسش رو بیرون داد و تو موهاش دست کشید. چه انتظاری داشت از یه مرد هموفوبیک که فوبیای دروغ گفتن هم داشت. الان که فکر میکرد به این نتیجه میرسید جونگ کوک تو این زمینه هم تا حدودی مثل همون مرد رویایی رفتار کرده بود، البته فعلا.

ولی اینکه فرقی به حال تهیونگ نمیکرد، پسر کوچیکتر اراده کرده بود مرد رو از نقطه ای که دوستش نداره اذیت کنه تا بالاخره اون رو به زانو در بیاره. تهیونگ حتی اگه جئون جونگ کوک به مظلوم ترین آدم هم تبدیل میشد از این تصمیم منصرف نمیشد.

اون مرد باید میپذیرفت که چیه، این حتی اذیت کردن نبود، کمک کردن. حتی میتونست ادعا کنه که داره به پسر وزیر کمک میکنه.

حواسش رو به تماشای اتاق پسر وزیر داد تا کمی ذهنش رو از مرد دور کنه. وقتی به جونگ کوک فکر میکرد، با وجود ترسش دوست داشت در اتاق رو باز کنه، به سمتش بره و بازم از اون اذیت هاش که فقط طعم لذت میداد رو روی مرد پیاده کنه.

از دکوراسیون اتاق مشخص بود که مدت زیادیه رها شده. چندان چیز جدیدی تو اتاق دیده نمیشد. این برای تهیونگی که به روز ترین چیز ها رو میشناخت کاملا واضح بود. اما شاید ادم معمولی متوجه ش نمیشد.

از در اتاق که داخل میومدی روبرو پنجره های قدی رو میدیدی که کل دیوار رو پوشوندن و بالکنی که به به درخت های حیاط خونه پشتی منظره داشت.

کنار پنجره سمت چپ، تخت دونفره با ملافه های طوسی رنگ بود. دیوار پشت تخت با نمای مشکی نقره و آینه تزئین شده بود.

دیوار سمت راست روش چند تا پوستر قدیمی بود، جلوتر رفت تا بتونه بهتر تشکیل بده. عکس بسکتبالیست معروف کره ای تو دهه ی نود رو روی دیوار دید. چند تا ورزشکار خارجی دیگه هم بودن که نشناخت‌شون، یکی شون سیاه پوست بود و درشتی هیکلش تو چشم میزد. انگار که الگوی جونگ کوک تو بزرگ کردن بازو هاش همین مرد بود.

تهیونگ ابروش رو بالا انداخت، انگار اون مرد الکی اون هیکل رو نساخته. میتونست تشخیص بده چقدر عاشق ورزشه در واقع هم اون بیشتر از تصور تهیونگ بدن اماده ای داشت.

گوشه ی دیوار سمت پنجره و مقابل تخت یه کمد بود، روی اون هم چند تا عکس کوچیک بود و مدال هایی که از کمد آویزونن. نزدیک تر رفت به عکس ها نگاه کرد.

Im a guardian for my bodyguard |kookvWhere stories live. Discover now