زمانی که شیفتش در درمانگاه به اتمام رسید، به مدرسه کوچکی که دخترش اکنون در اونجا بود رفت.با دیدن لیا که در کنار دبیرش منتظرش ایستاده بود، به اون نزدیک شد و محکم در آغوش کشیدش و چندین بار روی گونه های سفید و تپلش رو بوسید، دختر سفت به پیراهنش چسبید به طوری که انگار نمیخواست دوباره از اون دور بشه.
"سلام خانم یانگ، لیا چطور بود؟"
از دبیر با لبخند نرمی پرسید و دست از نوازش دخترش برداشت برای شنیدن پاسخ زن.
"کم کم داره به بقیه نزدیک میشه.بچه ها سعی کردن متوجه بشن چطور با اون صحبت کنن و چطور اشاره ها و صحبت هاش رو متوجه بشن.اون به مرور خوب میشه، و به زودی میبینید که چطور لیا برای شرکت در کلاس و حضور کنار بچه ها هیجان زده خواهد بود."
با لبخند محبت آمیزی پاسخ داد و جونگکوک با لبخند سری به حرفهای زن تکون داد.
"فردا می بینمتون"
خداحافظی کرد و دست دختر کوچک رو گرفت تا به خونه کارینا برن، زیرا اون برای غذا خوردن در خونهاش دعوتشون کرده بود.
لیا، به نوبه خود هیجان زده بود، با دستهای کوچکش داشت اشاره میکرد و تلاش داشت با اصوات گنگ در مورد روزی که در مدرسه سپری شد صحبت کنه، و جونگکوک با متوجه شدن اینکه اون دوستانی در مدرسه پیدا کرده بود لبخند زیبایی زد و برای دختر کوچکش هیجان زده شد.
بعد از سپری شدن دقایقی به خونه کارینا رسیدن، لیا بی توجه به دختر حتی به اون سلام نکرد و جونگکوک با اخم ملایمی دختر رو برای بخاطر بی ادبیاش سرزنش کرد.
کارینا لبخندی زد و مانع از سرزنشش شد، از نظرش طبیعی بود که گاهی اوقات بچهها چنین رفتاری از خودشون نشون بدن.اما جونگکوک میدونست لیا این کار رو به عمد انجام داده بود.
چند روزی بود که تهیونگ به خونهای که در اون اقامت داشتن بازگشته بود.به این دلیل که دلش برای لیا تنگ شده بود و نمیتونست دوری از اون رو تحمل کنه.که البته این دلایل از نظر جونگکوک به شدت غیرقابل باور بود.
از اون روز به بعد رفتار لیا نسبت به کارینا تغییر اساسی پیدا کرد.به زن سلام نمیکرد، اگر چیزی ازش میپرسید اون رو نادیده میگرفت یا حتی وقتی خوراکی یا اسباب بازی براش میآورد ازش تشکر نمیکرد.
جونگکوک نمیخواست این رفتار رو به تهیونگ نشأت بده، اما از زمان برگشت سرباز به خانه لیا مانند یک کودک لوس رفتار میکرد.
"ممنون بابت غذا"
از دختر با لبخند جذابی تشکر کرد، خم شد و بوسه ای کوچک بر لبان سرخ رنگ دوست دخترش زد.
"امروز روز سختی در درمانگاه بود، کمبود دارو وجود داره. به احتمال زیاد مجبوری بشیم برای آوردن دارو و وسایل بیشتر به بیرون بریم"
YOU ARE READING
𝙯𝙤𝙣𝙩𝙖𝙣𝙤𝙨 ❘ 𝒗𝒌
Horrorنام↲ زونتانوس خلاصه↲ شرکت «کایدرا» که در قاره آسیا به عنوان برترین صنعت داروسازی شناخته شده، سالها درحال توسعه پروژه ای بود که در اون انتظار میرفت انسان بتونه با بیماریهای کشنده ای مانند اچآی وی و سرطان مقابل کنه و ضد ویروس بشه. اما روزی درحال ت...