فلشبکچهارسالقبل
_ جناب شهردار.
_ ده دقیقه دیگه باید برم جلسه لطفاً سریع بگو و برو اگه مهم نیست نگهش دار بعد از جلسه.
_ خب به من چه؟ اگه دعوا خیلی جدی بوده الان نباید اداره آگاهی باشن؟_ آخه یکی از طرفین خیلی اسرار داره که شما رو ببینه حتما.
هوسوک ابرویی بالا انداخت و کنجکاو شد.
_ بگو بیاد داخل.
_ الان میگم بیان.
_ بیان نه، بگو اونی که میخواد منو ببینه بیاد داخل.
مشاور و دستیار شهردار سری تکون داد و از اتاق خارج شد. به مانیتور مقابلش خیره شد که رایحهی دارچین زیر بینیش پیچید و به چای سرد شده روی میز نگاه کرد، منبع رایحه از اون نمیتونست باشه چرا که مدت زمان زیادی از سرد شدنش میگذشت. سرش رو بالا گرفت و نفس قطع شد.
_ من پارک جیمین هستم جناب شهردار، کسی که میخواست شما رو ببینه.
_ ب....بفرمایید بشینید.
هوسوک از جاش بلند شد و به امگای مقابلش اشاره کرد تا بهش نزدیک بشه.
جیمین خیلی یواش و با آرامش روی صندلی مقابل شهردار نشست._ میشنوم.
_ من شهروند کره هستم یا نیستم؟
این امگای تُخس رو به روش با امگای چند لحظه پیش زمین تا آسمون تفاوت داشت. تک خنده ای کرد و سر تکون داد.
_ آها اونوقت شهروند سئول چی؟ هستم یا نیستم؟
_ هستید درسته چی شده؟
هوسوک به سختی خنده اش رو قورت داد و صاف نشست.
_ معلومه که نه.
_ داشتم میگفتم. من به عنوان یه شهروند ساده چند بار با شهرداری تماس گرفتم و گزارش دادم که بعضی از شهروندان- که خیلی هم بی ادبن- سگ هاشون رو میارن داخل پارک و از اون بدتر داخل مسیر پیادهروی خب من میترسم.
پس موضوع این بود. هوسوک واقعا نمیدونست که باید چی بگه و اصلا چطور بگه که به امگا برنخوره.
نفس عمیقی کشید اول به ساعت نگاه کرد و بعد به صورت جیمین خیره شد._ بله؟
هوسوک به خودش اومد و دوباره به ساعت نگاه کرد.
_ اوه منو ببخشید من جلسه دارم همین الان باید برم.
_ میدونستم.
_ ببخشید چیو میدونستید؟
_ اینکه اشتباه کردم.برای جیمین قیافه علامت سوالی شهردار اصلا جالب نبود پس خودش ادامه داد:
_ اشتباه کردم به شما رای دادم. شما اصلا براتون مهم نیست که...
![](https://img.wattpad.com/cover/359772725-288-k438449.jpg)
YOU ARE READING
օɾαղցҽ sᥴᥱᥒ𝗍🍊
Fanfiction_ جونگکوک تا خرخره افتاده تو بدهی و تو فقط اینجا نشستی و داری برای پسری گریه میکنی که حتی خودت اونو به دنیا نیاوردی.. ﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍ ↬𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: KookMin ↬𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Romance, Angst, Omegaverse