پارت دوم

412 87 26
                                    

جیمین هم قدم با دوستش وارد مدرسه ی بزرگش شدن..
با برخورد به هر فردی مجبور بود لبخندی بزنه و با سر تکون دادن یا با گفتن"خوبم"از کنار همشون بگذره.

نمیخواست تظاهر به خوب بودن بکنه، ولی اینکه بعداز گفتن"حالم خوب نیست" بقیه شروع به پرسیدن سوال کنن و سیم جیمش کنن، باعث میشد بیشتر از قبل حالش بد شه.

با سوک به سمت لاکر طوسی رنگشون رفتن و با کلید کوچیک داخل جیبش در لاکر رو باز کرد.

_میگم جیمین، بعداز اتمام کلاس اول بریم پیش بقیه؟
+سوک میشه خودت بری؟ دوست ندارم زیاد توی جمع قرار بگیرم.

سوک با دیدن حال بد رفیقش حرفی نزد و فقط سرشو تکون داد.

جیمین بعداز گذاشتن وسایل مورد نیازش داخل لاکر، برگشت تا یه موضوعی رو به سوک بگه، ولی با فرو رفتن توی آغوش فردی، صبحتش شروع نشده تموم شد.

_وااای جیمینی، حالت خوبه عزیز دلم؟ من واقعا بخاطر اون حادثه متاسفم.

+ممنون هوسوک.. خفه شدم

هوسوک با شرمندگی از پسر داغدار جدا شد و با لحن لایم و ارومی ک نشون دهنده شرمنده بودنش بود گفت

_اوه ببخشید عزیزم، خوبی؟

+خوبم.

سوک با دیدن حال خراب دوستش، سریع مداخله کرد و با لحن کاملا مودبانه رو هوسوک گفت.

_امم، هوسوک، بنظرم بعدا صحبت کنیم بهتره، هوم؟

هوسوک با دیدن لحن کاملا جدیه سوک سریع به خودش اومد و قدمی از جیمین دور شد.
_اوه.. بله، بعدا باهم صحبت میکنیم.

و بعد سریع از کنارشون گذشت و سمت بقیه راه افتاد تا درمورد مسائل درسی و غیر درسی بحرفه..

+بیا بریم کلاس..
_بریم.

سوک و جیمین شونه به شونه باهم به سمت پله ها راه افتادن و از پله های نسبتا طولانی مدرسه بالا رفتن و وارد راهرو مدرسه شدن.

_شت، جیمین اونو ببین

و بعد به پسر عضله ای جلوش اشاره کرد ک وارد دفتر مدیر شد.

_بیا بریم ببینیم قیافشم مثل عضله های پشتش جذابه یا نه.

جیمین با حس کنجکاوی ک توی وجودش رخنه کرده بود، سری تکون داد و همراه با سوک سمت دفتر خانم لی راه افتادن.

_جیمین، این واقعا از پشت خیلی جذابه.
+اوهوم، خیلی

.
.
.
.
.

_متاسفم آقای جئون، ولی مدارک شما کامل نیست.

جئون با شنیدن این حرف پوزخندی زد و عینکشو کمی پایین داد و به چشم های خانم لی خیره شد.

با تنگ و گشاد شدن قرنیه چشم خودش و خانم لی زمزمه ارومی سر داد.

+یه بار دیگه چک کنید، مطمئنم اشتباه کردید

𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭 𝐨𝐟 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞𝐬Where stories live. Discover now