p11

393 56 17
                                    

سرش رو از آب بیرون آورد

دستی روی صورت و بعد موهاش کشید

جنی_دقیقا چه غلطی میکنین ابله ها

این اولین باری بود که سر یکی غیر لیسا داد میزد

و به نوعی داشت از اون دختر دفاع میکرد؟ کام آن

صد البته که نه فقط از بعد یه سری حرف ها حوصله نداشت همین

از توی آب بیرون اومد و داخل چادرش شد

لباسشو عوض کرد کرد و موهاشو چلوند

رفت و کنار جیمین روی چوب ها نشست

منتظر شد تا موهاش خشک شده و هم آتیش روشن شه

هوسوک و جونگکوک و نامجون درگیر روشن کردن آتیشی بودن که بتونه کمی گرمشون کنه

هوا روبه تاریکی می‌رفت و اینکه تا الان موفق نشده بودن نکته دارک قضیه بود

هرچند همه بچه ها سر آخر مجبور شدن فندک هاشونو دارن و چوبو روشن کنن

اما خب همشونم ننگ سیگاری بودن بهشون خورد حتی یونگی ای که تفریحی میکشید

جین کنار جیمین و نامجون کنار جنی نشست

جین به این فاصله چشم غره ای رفت هرچند طبق معمول نامجون به خودش گرفت

جیمین_دلم به کار مهیج میخاد یونو....

جنی ام پیرهن جیمین و گرفت به نشونه تایید سر تکون داد

تهیونگ رفته بود تا توی چادر لباس عوض کنه

و جونگکوک باهاش رفته بود چون تهیونگ داشت از هوای نیمه تاریک میترسید

البته که داخل چادر نشده بود

ولی فکرش تو چادر بود بیخیال گایز آلفاس دیگه
حشرم که گند زده به بشر

خلاصه از جونگکوک انکار از من اصرار

(جونگکوک_ به خدا دارم الف و نگاه میکنم رو این سبز خوشگل کفشدوزک نشسته

نلو_خفه بابا ذهنت درگیر اندام تهیونگه

جونگکوک_ابن تو سناریووو نبود من شکایتتت دارم

نلو در حال نشان دادن جای نامربوط بدنش برای دایورت کردن)

تهیونگ_هوی تهیونگ حواست کجاست یه دفعه صدات کردم ....بریم؟

جونگکوک که با دست تهیونگ مقابل صورتش تازه به خودش اومده بود جواب داد

جونگکوک_بریم

دستشو دور شونه تهیونگ انداخت

تهیونگ تو این چند وقت دیگه باید به این نزدیکی عادت میکرد

خب جونگکوک حتی اونو کول کرده بود

ولی خب الان صورتش گل انداخته بود

بیچاره ها نمیمیرندМесто, где живут истории. Откройте их для себя