- TWO

185 32 11
                                    

«بدنت خیلی حساسه مارشمالو کوچولو؛ درست مثل خودت که برای توجهم بی‌طاقت می‌شی.»
_____

روی پاهاش خم شده بود تا قدش به دختر کوچولوی مقابلش برسه و بدون دردسر پیرهنش رو مرتب کنه. بند کفش عروسکیش رو گره زد، سرش رو بالا آورد تا کیف رو از بتای مقابلش بگیره و بعد از اون، به چهره‌ی آری که با اخم عجیبی گره خورده بود، خیره شد.

سرش رو روی شونه‌‌اش کج کرد و با لبخند شیرینی روی لب‌هاش گفت:

- تا حالا بهت گفتم که وقتی اخم نداری، شبیه فرشته‌ها می‌شی؟

همزمان کیف رو از دست زن نسبتا مسن کنارش گرفت تا روی شونه‌های آری بذاره و درحالی که به چرخیدنش خیره می‌شد، لبخند عمیق‌تری زد. دختر کوچولوش واقعا شیرین بود!

صدای ضعیف آری که حتی از لحنش هم مشخص بود که ذهنش درگیره، توی گوش سونگمین پیچید و باعث شد لب‌هاش رو برای نخندیدن گاز بگیره.

- ولی جونگین بهم می‌گه همیشه شبیه فرشته‌هام؛ حتی با اخم.

صدای دخترک به گوش بتای مسن هم شیرین به نظر می‌رسید چون لبخندی به لب نشوند و برق چشم‌هاش رو به نمایش گذاشت. سونگمین که می‌دونست آری چقدر کنار جونگین شیطونی می‌کنه و همین شیطنت‌هاش باعث می‌شن که آلفا توجه بیشتری بهش نشون بده، سرش رو تکون داد و با گرفتن شونه‌های دخترک، چهره‌اش رو به سمت خودش برگردوند.

اخم نمایشی روی چهره‌اش نشوند و گفت:

- قرارمون چی بود یانگ آری؟

دختر مقابلش به خاطر اینکه قرار بود بعد از تنبیهش جیسونگ رو ببینه، هیجان زیادی داشت ولی از طرفی نگران به نظر می‌رسید چون از همین حالا درگیر این شده بود که اگه امگای بابونه‌ای درخواستش برای لاک زدن ناخن‌هاش رو رد کنه، چطور باید دلش رو به دست بیاره.

اخم کرد و با نوک انگشت‌هاش، موهایی که توی پیشونیش ریخته بودن رو کنار زد تا دید بهتری به چهره‌ی سونگمین داشته باشه. نفسش رو بیرون داد و گفت:

- قرار شد بگم بابا چون اگه جونگین صداش کنم، یعنی بهش بی‌احترامی کردم.

- آفرین پس یه بار دیگه حرفت رو بگو... ولی این‌بار با احترام.

لحن سونگمین مهربون‌ترین تن صدا رو به همراه داشت و باعث می‌شد حتی اضطراب بی‌دلیل آری هم کاهش پیدا کنه. اخم‌های دخترک از هم باز شد و زمزمه کرد:

- بابا همیشه بهم می‌گه حتی اگه اخم کنم هم شبیه فرشته‌هام.

لبخند سونگمین عمیق‌تر شد و رایحه‌ی ضعیف دخترش رو به ریه کشید. اون عطر بلوبری تا ابد موردعلاقه‌ترین آبی زندگیش محسوب می‌شد پس نوک انگشتش رو به بینی آری زد و گفت:

Our Wet DreamWhere stories live. Discover now