پارت سی و هفتم | طبقه سوم

796 160 1.1K
                                    

تورا با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید...

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆


"خب...هری استایلز  میخوای بهمون بگی این آلبوم در مورد چیه؟؟"

"این آلبوم کاملا در مورد یه عشقه...عشقی که با وجود مخالفت ها و سختی ها به وجود اومد و با وجود تموم مشکلات هنوز ادامه داره"

هری با لبخند رو به اون مجری گفت و پاش رو روی پاش انداخت.با خونسردی و اعتماد بنفس کامل گفت و پاتریک سوال بعدیش رو پرسید.

"اینجوری که متوجه شدم ، این آلبوم برای تو معنی عمیقی داره و راجبش مطمئنی"

"کاملا درسته....برای این آلبوم زحمت زیادی کشیده شده و وقت زیادی روش گذاشته شده افراد زیادی برای این آلبوم زحمت کشیدن و لیریک های عمیق و واقعی داره و پر از عشقه"

"تو راجب یه نفر صحبت کردی....لویی تاملینسون،  اگر اشتباه نگم..درسته؟؟یکم برامون از این پسر بگو ، ما تقریبا هیچی راجبش نمیدونیم"

هری با شنیدن اسم لویی بدون اینکه کنترلی روی خودش داشته باشه ، ناخوداگاه لبخند نامحسوسی زد و سرش رو به سمت پشت صحنه برگردوند.

لویی پشت دوربین ها ایستاده بود و ناخون شصتش رو با استرس می‌جوید.امیدوار بود همه چیز درست پیش بره.

"عااام...لویی تاملینسون....بهترین دوستم...معجزه ای که توی تاریک ترین نقطه زندگیم پیداش کردم"

"یکم بیشتر برامون توضیح بده ، ما دوست داریم که بشناسیمش"

"خب اون یکی از بهترین نویسنده هاییه که باهاش آشنا شدم...بیش از ۷ تا از اهنگای این آلبوم نوشته شده توسط خود لوییه...از نوت ها و ملودی گرفته تا تک تک جزئیات کار لوییه...فکرکنم اگه کمک لویی نبود نمیتونستیم انقدر زود این آلبوم رو آماده کنیم"

"چرا کسی قبلا اونو نمیشناخت؟؟"

"چون لویی خودشم نمی‌دونست نوشته هاش چه ارزشی داره و مخفیانه آهنگ می‌نوشت، وقتی متوجه استعدادش شدیم نمیتونستیم جلوی خودمونو برای نشون دادن اون به تمام دنیا بگیریم"

لویی کمی چشماش رو ریز کرد و به ویوا که با جدیت کامل کنار فیلمبردار ایستاده بود و زاویه هارو کنترل میکرد نگاه کرد.

صبح موقع صبحانه تقریبا چایی توی گلوش پرید وقتی هری پای تلفن به ویوا گفت میخوام لویی رو همراه خودم بیارم و ویوا بدون مکث گفت مشکلی نیست و اگه هری اونجا نبود لویی قطعا با چایی خفه می‌شد.

از لحظه ای که اونا وارد استدیوی اون شو ، شده بودن ویوا حتی یه کلمه ام به لویی چیز نگفته بود ، حتی وقتی توی اتاق گریم هری لویی رو جلوی همه کنار خودش نشوند هم ویوا بدون توجه فقط داشت چیزایی که هری باید توی این مصاحبه میگفت رو باهاش مرور میکرد.

wrecked |ویران شده |L.s|Место, где живут истории. Откройте их для себя