" پارت 3 "

88 13 0
                                    

جیمین با صدای شخص اشنایی به سرعت به سمت مرد برگشت و با دیدن مردی که قصد کرده بود خونه و خانواده کوچیکش رو به اتیش بکشه متعجب شد.

+چان سو

_خوبه پس منو یادت میاد، من به برادر عزیزت گفته بودم اگه تا شب پول منو ندین خونه و خودتون رو اتیش می زنم.
ولی مثل اینکه تهدید منو جدی نگرفتین و اومدین بار برای عشق و حال

+ما.. ما نیومدین برای خوشگذرونی، برای کار کردن اومده بودیم و الانم....

مرد نذاشت حرف پسر کوچیکتر تموم شه، با لبخندی کثیف به جیمین خیره شد

_ اوه متاسفم، ولی اگه میخاستی از راه هرزه بازی پول در بیاری و قرض منو بدی ترجیح میدادم برای خودم کار کنی تا بقیه

نگاهی دوباره به سرتاپای جیمین انداخت و دستش رو به سمت عضو پسر برد و شروع به لمس های بیشرمانه کرد.

_در هر صورت من از همون اول بهت چشم داشتم پس...

مرد با مشت محکمی که به فکش خورد حرف در دهنش ماسید و به سمت میزی قهوه ای رنگ و تقریبا کوچک بار پرت شد.
با چشم هایی درشت شده به صاحب اون مشت محکم خیره شد.

+دفعه بعد که دستت به من بخوره مشتم نیست که ازت پذیرایی میکنه اون یکی از چاقو های قشنگ و تیز اشپزخونمه که دم و دستگاهتو از ته میکنه.

با پایان حرفش نگاهش رو از مرد بهت زده ی رو به روش گرفت و به سمت برادرش رفت. با گرفتن مچ دست برادر ترسیدش به سمت خروجی بار حرکت کرد ولی با اسیر شدن یقه لباسش و کشیده شدنش به سمت مخالف مجبور به توقف شد و صورتش از درد حاصل از کشیده شدن یقه ی لباسش درهم شد.

_توی هرزه به چه جرعتی رو من دست بلند کرده ای هااا

چان سو فریادی زد که جیمین به اجبار مجبور به بستن چشم هاش شد.
دست مرد برای جبران اون سیلی دردناک بالا رفت ولی دستش توسط شخصی ناآشنا متوقف شد و دوباره مشتی محکم تر از قبلی نصیبش شد.

_اوف خیلی وقت بود که قصد داشتم مشتمو رو یکی خالی کنم، ممنون که جورش کردی.

جیمین با چشم هایی گرد شده به صاحب اون صدای جذاب خیره شد.
مردی قد بلند با کت شلوار اتو کشیده ی مشکی با موهایی حالت دار که رو به بالا جمع شده بود و صورتی که جذابیتش رو چند برابر میکرد.

_تهیونگ..... بندازش بیرون

پسری که حالا فهمیده بود اسمش تهیونگه از یقه کت چان سو گرفت و به سمت خروجی بار رفت، اما جیمین تمام حواسش رو به مردی داده بود که با کت شلوار ابی و لکه ای قرمز رنگ بر روی کتش، دستور خروج مردو داده بود.

جیمین با کمی دقت فهمید این مرد همون مردیه که صبح نزدیک بود با بنز مشکیش تصادف کنه و الان تقریبا ازش دفاع کرده بود.

کابوس  the nightmareWhere stories live. Discover now