پارت 5

80 29 44
                                    


×پس دکتر شیانگ بخاطر این گریه میکرد؟
جان سرش را تکان داد. چند مرد و زن که بینشان فقط خانم فو را میشناخت روبرویش در میز نیم دایره نشسته بودند.
_بله .. اومد پیش من . گریه کرد میگفت احساس میکنه حال اون توله بده ولی تو نتایج ازمایشش چیزی نبود.
شیانگ هانشی که دو صندلی آن طرف تر نشسته بود هق هق کنان گفت.
××اینکه اون توله مرده.. تقصیر همه کساییه که تک به تک .. بهشون گفتم اون ضعیف شده .. اون خوب شیر نمیخوره ولی کسی توجهی نکرد!

مردی که در دهه ششم زندگیش بود موهای جوگندمی بلندش را از پیشانی کنار زد.
×دکتر شیانگ ما تست های لازمو انجام دادیم. ما توجه کردیم. این حرفو نزنید.
××چرا مجموعه اختصاصی حدود پنج دیقه خالی موند؟ مگه میشه همه ول کنن برن؟
زنی با موهایی ابی رنگ شانه ای بالا انداخت.
×شیفت تیم قبلی تموم شد و سرپرست هم خوابش برده بود. تا تیم جدید تو این بارون برسن حدود پنج دقیقه بدون پرستار بودیم.

مرد کت شلواری که مشخصا از سوی دولت آنجا بود غرید.
×انقدر بیخیالید؟ یه پاندا مرده متوجهید؟ چجور پرستار و دکتری دارید که منتظرن شیفتشون تموم شه و پانداهای مادر رو ول کردن؟ کی مسئولیتشو قبول میکنه؟
هانشی ناگهان صاف نشست.
××دو..دوربین!
اشکهایش را پاک کرد.
××چرا فیلمای دوربین مدار بسته رو چک نکنیم؟ حداقل بفهمیم چطوری مرده.. شینگرن پیش توله ش بوده یا نه.
همه به یکدیگر نگاه کردند و خانم فو گفت.
×دوربینا بخاطر بارون اتصالی کرده و .. آنتن موبایل هم از یکساعت پیش قطع شده.
با رعد و برق دیگر گریه ی هانشی شدت گرفت. شاید او تنها کسی بود که از صمیم قلب به شینگرن و توله ش اهمیت می داد.

جان چندبار پلک زد.
_میخواید دوربینای منو چک کنیم؟ فکر نمیکنم مال من اتصالی کرده باشن چون خیلی پیشرفته ن.
مردان و زنان مجموعه به یکدیگر نگاه کردند.
_البته من فقط تا ورودی قسمت اختصاصی توله ها رو دارم ولی خب شاید بتونیم مادرشو پیدا کنیم. ببینیم پیشش بوده یا نه.
صدای تایید آنها را شنید و از کیفش که ییبو برایش اورده بود لپ تاپش را خارج کرد . فیلم های دوربین ها را تا ساعت پنج عصر داشت و بقیه بخاطر قطع شدن اینترنت در دسترس نبودند.
دوربین دی هشتاد که مرتبط به قسمت پشتی اختصاصی مجموعه و نزدیک به جنگل بود چک کردند. همه اطراف جان و لپ تاپش جمع شده بودند.
×شینگرن .. شینگرن اومده بیرون!
هانشی گفت و روی لپ تاپ خم شد.
×اون هیسه ده نیست؟ دارن برای هم خرناسه میکشن؟ چی شده؟

جان نمیدانست این دامپزشک چطور پانداها را از یکدیگر تشخیص میدهد. نهایتا هیسه ده کمی خرخر کرد اما بدون حمله کردن محیط را ترک کرد. شینگرن هم دوباره وارد بخش اختصاصی شد.
جان سرعت فیلم را تا زمانی که تمام شد زیاد کرد و دیگر چیزی جز باران تند به چشم نخورد.
جان پرسید.
_میخواید بقیه دوربینا رو هم بیارم؟
مدیرها گفتند نیازی نیست و به صندلیشان برگشتند. بهرحال جان فیلمی از داخل مجموعه نداشت و کمکی به بهبود اوضاع نمیکرد.

Colors Of Life _ Yizhan Where stories live. Discover now