پارت 10*

145 34 80
                                    

+چطوره یکم.. یکم وجهه مردونه تو نشونم بدی و قلدری کنی؟
_هاه وانگ ییبو!
انگشتان ییبو بین موهای جان سرید و کش موهایش را کناری پرت کرد. موهای لخت بلند جان تا پایین گردنش ریخت.
+باهام بخواب جان گا..

صبر جان ته کشید.
ییبو را روی تخت انداخت و ساعدهایش را کنار سر او تکیه گاه کرد. لبهایش را محکم بوسید و تا وقتی ناله ی دردمندش را نشنید دندان هایش همانجا فرو میشدند. از گونه ش گاز ارامی گرفت و ییبو به خودش لرزید.
+گفتم قلدری کن نگفتم داغونم کن!
حین گذاشتن بوسه های عاشقانه و ارامی روی گوش و گردنش، نفسهای ییبو سنگین میشد. دستانش زیر تیشرتش سر خورد و تا سینه ش بالا کشید. پایین خزید و بوسه ای وسط سینه ش گذاشت. بوسه هایش به نیپل چپش کشیده شد.
_قلبت چقد تند میزنه..
+هممم
وقتی برجستگی سینه ش را بین لبهایش فشرد و بوسه های خیسی اطرافش گذاشت ییبو محکم موهایش را کشید.
+ن..نکن!

جان با دست دیگرش با نیپل راستش بازی کرد و ییبو پایین تنه ش را به جان مالید. آن طور که عضو معشوقش بزرگ و سخت بود، فهمید اگر به این کار ادامه دهد او به زودی کام خواهد شد، پس نشست و دکمه و زیپ شلوارش را باز کرد.
اتاق کمی تاریک بود و خوب نمیتوانست حالات چهره ش را تشخیص دهد. اباژور و ایرکن را روشن کرد و لبه لباس زیر و شلوار ییبو را گرفت. گونه های ییبو کمی صورتی بنظر میرسید.

_خیلی خوشگلی!
+جان گا..
_بله
+مم .. میشه لطفا.. اروم انجامش بدیم؟
جان پوزخند زد.
_تو که میگفتی مردونه باشم و..
+فقط این بار اروم باش!
_باشه باشه.. یه جوری انجامش میدم اصلا نفهمی کی کردمش تو! کمرتو بلند کن.

لباس زیر و شلوارش را کناری انداخت و با دیدن پایین تنه ییبو چشمانش درخشید.
_فکر کنم با ترب سفید ژنتیک مشترک داری!
+مسخره.

_فقط یکی دو بار تو تاریکی دیده بودمش .. اهه خیلی خوبه.
+گی!

_مگه نیستم؟ .. واو .. همه جای توله شیر من فوق العاده ست!

تیشرت ییبو را از سرش رد کرد و پایین تخت انداخت. ادامه داد.
_لباش خوشمزه ست . لپاش نرمه.

چشمان حریص ییبو منتظر دیدن جان برهنه ماند اما او دوباره بین پاهایش نشست. نیم خیز شد اما جان نچ نچی کرد و او را خواباند.
_امشب نمیتونی فرار کنی.
ییبو میخواست بگوید قصد فرار ندارد و فقط میخواهد لمسش کند اما وقتی جان نیپل حساس چپش را می لیسید و همزمان هندجاب میکرد میتواند به چیزی فکر کند؟
+اههه گاگا.. خیلیی گرمه..
جان نیپلش را رها کرد و روی گردنش مارک کبودی گذاشت. ییبو به خودش میپیچید. جان سر عضوش را می مالید و کمی میفشرد ، حلقه دستش را تا پایین میبرد و دوباره چرخه را تکرار میکرد. نالید.
+منو ببوس.

جان بالاتر خزید و بوسه های پر حرارتی روی لبهایش گذاشت. زبانش را داخل دهانش چرخاند تا ییبو موهایش را کشید. عقب رفت و تماشایش کرد که با عنبیه هایی ریز شده و اخمی بین ابروانش اسمش را میگوید.
+جان.. جان گا
_همم؟
+الان میام!
جان به صورتش خیره ماند. فقط با تماشای آن چهره دوست داشتنی حین ارگاسم که با نور زرد و سفید اباژور روشن شده بود، میتوانست داخل شلوارش کام شود!
دستهای ییبو دور گردنش گره خورد کمی بعد با اه کشیده ای دست جان با مایعی گرم خیس شد. نفس نفس زنان در اغوش جان ماند. جان روی صورتش بوسه هایی ارام گذاشت. وقتی نفس هایش منظم شد در گوشش گفت.
_میدونی نمیزارم بخوابی مگه نه؟
+هممم
انگشتان خیسش را بین پاهایش سراند و سوراخ باسنش را مالید.
_پسر خوب .. میتونی تحمل کنی ؟
+اره
دو انگشتش را به داخل فشرد.
+اییی .. یکی یکی!
_هیششش..

Colors Of Life _ Yizhan Where stories live. Discover now