پارت ۱۱

268 60 2
                                    

سلام بچه ها متاسفم بابت تاخیر واسه لبخند:)
امروز سد اند رو میذارم و اگر درخواستا برای هپی اند زیاد باشه هپی اند رو میذارم(خودم سد اند رو بیشتر پیشنهاد میکنم با عقب بیشتر جور درمیاد) توی دو پارت طولانی‌گذاشتم
من هنوز بغضیم و  جدی گریه کردم😐🤣خود آزاری دارم

(شب)
هق‌هقی کردم و به هیونگ که عصبانی بود و اون سیگار خطرناک رو میکشید نگاه کردم
+هی...هیونگ؟
با تندی بهم نگاه کرد که ناخودآگاه سکسکه‌ای کردم
+م..میشه سیگار نکشی؟ اصلا خوب نیست، هیونگ مریض میشه و جیمینی اینو نمیخواد
هیونگ چشماشو محکم بست و گفت
×فقط خفه شو خب؟
لبمو گاز گرفتم و سرمو تکون دادم
+جیمینی ساکت میشه
توی سکوت به هیونگ زل زده بودم که انگار کلافه شد و گوشیش رو درآورد و به یکی زنگ زد
×جین لطفا بیا اینجا بهت نیاز دارم
با کنجکاوی خودمو‌کمی‌نزدیک کردم و رو به هیونگ ک تلفن کردنش تموم شده بود گفتم
+ه...هیونگ کسی داره میاد؟ مهمون؟ آره مهمون میاد؟
نگاهی بهم‌کرد و دود سیگارش رو به طرفی فوت کرد
×آره و‌میدونی‌باید چیکار‌کنی؟
با ناراحتی‌‌ خودمو کشیدم عقب
+جیمینی باید‌ بره گوشه‌ی‌خونه بشینه ساکت‌باشه‌ و‌ تکون‌نخوره و...و به دیوار نگاه کنه
×خوبه

چسبای رنگیم رو دراوردم و جلوی نگاه خیره‌ی هیونگ روی لبم چسبوندمشون تا حرف نزنم و هیونگ رو دلخور و ناراحت نکنم جیمینی هیچوقت نمیخواست هیونگ از دستش ناراحت بشه
نمیدونم چقدر گذشته بود که صدای در اومد ناخداگاه با هیجان دندونامو به هم فشار دادم و دستمو مشت کردم، مهمون داشتیم و من خیلی خوشحال بودم
خودم رو به گوشه اتاق رسوندم و سعی کردم زیرزیرکی ببینم دوست هیونگ‌چه شکیله
با ورودش چشمام گرد شد چقدر دوست هیونگ قشنگ بود اوه هرچند هیونگ قشنگ تر بود
×سلام هیونگ خوبی؟
چشمام گرد شد هیونگ هم هیونگ داشت؟ یعنی چقدر مگه آقاعه بزرگ و خوب بود که هیونگِ هیونگ شده بود
ناخداگاه دستام رو توی هم قفل کردم که توجهش بهم جلب شد
÷ا...این بچه چرا دهنش بستس
×اوه اینو میگی؟چون گفتم حرف نزنه
هیونگِ هیونگ باناراحتی گفت
÷نمیخوای بگی بازش کنه؟
×نه
÷عام هرجور راحتی، راستی دوست پسرم الان میاد

باخوشحالی بدنم رو تکون دادم، یه مهمون جدید داشتیم
÷خب؟ چیشده؟
صدای عصبی هیونگ باعث شد نگاهم رو از دیوار بگیرم
×از دست این پسره خسته شدم
÷ولی خودت رفتی دعوا راه انداختی
×توقع داشتی بشینم ببینم بهش تجاوز میکنه؟
÷اصلا چرا واست مهم بود؟
×چون این پسره احمقه کلا جامعه ازش سو استفاده میکنی میفهمی؟
÷خب؟ از تو که سواستفاده نمیکنن، تهیونگ چی اذیتت میکنه؟ اونو بهم بگو
×فقط میخوام خودم اذیتش کنم این پسره باید بفهمه همه خوب نیستن ا..اون انقدر احمقه که فکر میکنع همه آدم خوبین
خنده‌ای کرد که منم لبخند زدم هرچند نمیفهمیدم چی میگه یا راجب چی حرف میزنن و فقط محو هیونگ شده بودم
×این...این احمق حتی منو هم دوست داره میدونی؟ با اینکه من همش اذیتش میکنم باز دوستم داره و فکر میکنه دارم باهاش بازی می‌کنم
÷تو خودت داری ازش سواستفاده میکنی
×بس کن هیونگ نمیخوام راجبش حرف بزنم
÷پس چرا منو کشوندی اینجا؟
هیونگ دادی زد که لبخندم رو خوردم ناخداگاه به آقای خرس چنگی زدم
×دارم میگم بس کن

 smile(ویمین)Where stories live. Discover now