یک

2.4K 305 56
                                    

:«نه نه حالم خوبه»

جونگکوک خواست از زیرش در بره ولی پدرش مخالفت کرد

:«پسرم اینطوری نمیشه که، به تهیونگ گفتم اونم اولین وقتش رو بهم داد که میشه فردا ساعت پنج عصر میری اونجا دندونت رو درست نه نشنونم»

میدونست بحث کردن با پدرش بی فایدست پس چیزی نگفت
ولی لعنت به این شانس اون روی اون مرد کراش داشت و هر وقت میدیدتش بدنش به بوی عطر مرد واکنش نشون میداد
حالا چطوری ساعت یک ساعت زیر دست مرد دوام بیاره

**

دندانپزشکی کیم،ساعت 5:08

عصبی به ساعتش نگاه کرد از کسایی که دیر میومدن خوشش نمیومد

مخصوصا اگه اون پسر دوست عزیزش جونگکوک باشه

پسری که با لپای قرمز و بدن سفید بدون اینکه سعی در اغوا کردنش داشته باشه
موفق شده بود تحریکش کنه
ولی مشکل دو تا چیز بود

۱_تهیونگ دوست پدرش بود
۲_جونگکوک گی نبود

بارها از دوستش شنیده بود که سوزی و جونگکوک قراره بزودی نامزدی خودشون رو اعلام کنن

ولی به طرز عجیبی بهم زدن

افکارش با اومدن پسر بهم خورد

جونگکوک نفس نفس میزد
خم شد و دستش رو روی زانوهاش گذاشت

:«متاسفــ..»

اخم کرد

:«اقای جئون اگه با پدرتون دوست نبودم قبولتون نمیکردم»

درسته تهیونگ گرونترین دندان پزشک در کره جنوبی بود و وقت گرفتن تقریبا امکان نداشت

ولی وقتی مرد از دوستش شنید دندون پسر کوچولو درد میکنه

اولین وقتش رو کنسل کرد و به جونگکوک داد

:«واقعا ازتون ممنونم اقای کیم»

تهیونگ دستکشش رو دستش کرد و به جونگکوک اشاره کرد بیاد بشینه

:«دهنت رو باز کن»

جونگکوک از حرف مرد پیروی کرد

تهیونگ نگاهی انداخت
چیز خاصی نبود با یه پر کردن مشکلش حل میشد

ولی چیزی که توجهش رو جلب کرد

قرمزی دایره مانند ته حلق پسر بود

پوزخندی زد

:«دوست پسرت رو عوض کن»

little secretWhere stories live. Discover now