ziam 1shot / mafia gender
افراد مافیای مخوف جنوب، لیام پین، بیشتر از یکسال در تعقیب اون بودن؛ ناشناسی که توی تک تک معاملههای اخیر اون باند پنهانی حضور داشت و بعد از هر معامله خیلی حرفهای مثل یه سایه توی تاریکی شب محو میشد!
قسمت عجیب داستان این بود...
دو مرد میانسال و جا افتاده رو به روی هم نشسته بودن، توی پذیرایی خونهای با وسعتی بیحد و حصر که تمام تار و پودش بوی پول و ثروت میداد. دور تا دور مردها تو جای جای خونه بادیگاردها آماده به خدمت ایستاده و خیلی خوب یادآوری میکرد که اون خونه یه کارتل معروف مواد مخدره؛ یاسر مالیک.
زیر درخشش الماس گونهی لوستری که بالای سر اون دو مرد بود،
میز شطرنج اعیانی،
صحنهی عملی شدن حکمهای اون دو مرد بود،
مثل یه نقشهی استراتژیک جنگ!!!
برای اونها حکمشون یه دستور چند خطی بود، بازی بود ولی خارج از خونهی امنشون خیابونها به خاک و خون کشیده میشد.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
یاسر توی کت و شلواری اعیانی و سورمهای رنگ، انگشتش رو روی مهرهی وزیر گذاشت، زیر چشمی مهمانش رو نگاه کرد: پس تو دنبال پین هستی؟
مهمانش که تقریبا همسنش بود چاقتر و صورت شیو شدهای داشت با نفرت گفت: جناب مالیک، اومدم ازت اجازه بخوام تا نفسش رو ببرم!
ی: شرق برات کافی نیست آیزاک؟
آ: معلومه که هست.
ی: مگه بهت نگفتم تو منطقهی خودت بمون و قصد تصرف جاهایی که مال تو نیست رو نکن؟
آ: بله گفتید
ی: مگه نگفتم هرکسی باید به سهم خودش راضی باشه و برای اون یکی تهدید و مزاحمتی نسازه؟
آ: گفتید جناب مالیک.
ی: پس کجای حرفامو نفهمیدی که باعث شدی تکرارشون کنم؟