هر پارت یک وانشات📘
سناریو و وانشات های کوتاهی که ارزش فیکشن شدن دارن🗨️🩵
کپی از سناریو ها و نوشتن اون ها،به هر نوعی ممنوع🗝️
اینجا کاپل های مختلف،با هر ژانری میتونی پیدا کنی🪩
❄️«کاپلی که ووت بیشتر میگیره، سناریو بیشتر ازش مینویسم.پس کاپل مورد...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
نگاه مضطربش رو موشکافانه به اطراف انداخت و کنار ماشین خم شد.
با اچاری که دستش بود، ناشیانه چند بار به زیر ماشین کوبید اما همچنان از نظرش کافی نبود.پس به ناچار دست برد و بعد از برداشتن سیم چین، خواست اولین سیمی که به چشمش میاد رو قطع کنه که با صدای فریاد بلندی، چنان از جا پرید که سرش محکم به زیر ماشین برخورد کرد
-اینجا چه غلطی میکنی؟!
درد ناشی از ضربه ی سرش ، همراه با ترس از گیر افتادن، باعث شد تا خشمگین به سمت صاحب صدا برگرده.همینطور که سرش رو میمالید، متوجه ی مرد بلند قامتی شد که از درب ورودی گاراژ ، قدم های بلند و محکمی به سمتش بر میداره. نور شدیدی که از درب ورودی ، گاراژ تاریک رو روشن میکرد، از پشت مرد میتابید و اجازه نمیداد چهره ی مزاحم رو، واضح ببینه اما هرچقدر که نزدیک میشد، میتونست حدس بزنه که فردی اشناست!
این مرد در لباس سر هم کارکنان پیست مسابقه، اشنا بود و بدون شک اون رو زیاد ملاقات میکرد.
وقتی مرد مقابلش ایستاد و مطمئن شد که توسط صاحب ماشین گیر نیوفتاده، خیالش راحت شد و نامحسوس نفس اسوده ای کشید اما خیلی زود با لحنی شاکی فریاد زد
سوهو-به تو مربوط نیست! از سر راهم برو کنار!
و اون رو پس زد و خواست از کنارش بگذره اما یقه ی پیرهنش از پشت کشیده شد!!
صدای اروم و خونسرد مرد رو اینبار از فاصله ی نزدیک تری شنید
-هی هی ! این همه عجله برای چیه ؟
سوهو با خشم خودش رو ازاد کرد و خواست بتوپه که اجازه نداد
-با صاحب این ماشین مسابقه داری درسته؟! میخواستی ماشین رو خراب کنی موش متقلب؟
لحظه ای چشم هاش از اطلاعات درست مرد گرد شد اما خودش رو نباخت و حق به جانب جواب داد
سوهو- به تو مربوط نیست! سرت تو کار خودت باشه!
مرد بلند قامت مقابل که بنظر میرسید قصد بیخیال شدن نداره، نیش خندی به روش پاشید
-اتفاقا کار من همینه! چیه؟! ترسیدی ببازی ، برای همین هم این روش کثیف و انتخاب کردی برای برنده شدن؟!
