part =16

2.5K 228 62
                                    

پارت 16

جونگکوک بعد از انجام دادن کار هاش و ارسال چند تا ایمیل به وکیلش... از اتاق کارش خارج شد و سمت اتاق خوابش رفت

وارد اتاق خوابش شد و درو بست... کسی تو اتاق نبود اما از بوی خوب و رایحه ی وانیل که متعلق به شامپو بدن بود حدس میزد تهیونگ تو حموم باشه

سمت حموم رفت و لباس های تهیونگ رو تو سبد لباس هایی که قراره شسته بشه دید و لبخندی زد

لباس های خودشم در آورد و تو سبد انداخت

وارد حموم شد و با تهیونگ که تو وان نشسته بود مواجه شد... بازم لبخندی زد و سمت وان رفت

+ اجازه میدی توله؟

تهیونگ به محض دیدن جونگکوک لبخندی زد و کمی جلوتر رفت تا جونگکوک بتونه تو وان بشینه

جونگکوک داخل وان و پشت تهیونگ نشست و تهیونگ رو به خودش تکیه داد تا ریلکس کنه

" آه" ای از آرامش گفت و چشماشو بست که صدای تهیونگ به گوشـش رسید

_ جونگکوک

+ هووم

_ چرا خودتو آدوناس معرفی میکنی؟؟

میدونست تهیونگ یه روزی قراره این سوال رو بپرسه و جونگکوک قرار نبود بهش دروغ بگه... حسی داشت که به خودش اجازه نمیداد اصلا به تهیونگ دروغ بگه

قلبش اجازه این کارو به جونگکوک نمیداد... شاید این حسی که جونگکوک داشت فقط یه " ازم خوشت میاد" ساده نبود و شاید داشت وارد مرحله ی جدیدی میشد

تهیونگ همونطوری که به سینه ی جونگکوک تکیه داد بود منتظر جواب جونگکوک بود

+ قبل من پدرم تو این کار بود

جونگکوک شروع کرد و بعد از دم عمیقی که از موهای خوش بوی تهیونگ کشید ادامه داد

+ اون مطلقا بیشتر از من تجربه داشت و خب من همه اینارو با توصیه های اون ساختم

کمی مکث کرد و بعد دوباره ادامه داد

+ همیشه میگفت کاری نکن که نقطه ضعف داشته باشی.. هیچوقت اجازه نده دشمن هات چیزی واسه هدف گیری داشته باشن

با یاد آوری پدرش لبخند تلخی زد و ادامه داد

+ همیشه میگفت حتی نزار اسم واقعیت رو بدونن تا با یه وقت راجبت تحقیق کنن و مبادا به سر نخی برسن

بوسه ای روی موهای تهیونگ زد و گفت

+ دنیای ما خطرناک تر این حرفاس تهیونگ اما تو خودتو وارد دنیای من کردی و من خیلی خودخواهم

بازم دمی از موهای تهیونگ گرفت و گفت

+ خیلی خودخواهم که تورو وارد دنیای خودم کردم اما خیلی خودخواه ترم چون نمیخوام بزارم بری

"Bullet"Where stories live. Discover now