لوهان واسه الن شام ریخت، بقیه ی دخترا که به این کار لوهان عادت داشتن خودشون غذا ریختن.
لوهان یه دفعه گفت: تو چند سالت بود دنگ؟
دنگ:19 چطور مگه؟
لوهان: همین انقد خر بازی در میاری.
دنگ: رئیس امشب چرا انقد...
اما حرفشو خورد چون لوهان با عصبانیت نگاش کرد.
الن که میخواست جو رو عوض کنه: خب کارای آلبومت چطور پیش میره؟
لوهان بهش لبخند زد: عالی! امروز آخرین آهنگ رو ضبظ کردیم اگه جور شه تا 2 ماه دیگه آلبومم میاد تو بازار...
یوعه: از مامان بابات چه خبر؟ خوبن؟
لوهان: آره سلام دارن خدمتتون
همه از شوخی بی مزه ی لوهان خندیدن...
شامشون رو خوردن. لوهان پاشد: میدونم واسه خودتون یه چیزی به اسم نوبت دارین! امشب نوبت کیه حالا؟
دنگ با خوشحالی :من! من!
لوهان: برو اون آرایشتو پاک کن تا ببینم میخوام بیام پیشت یا نه.
دنگ با ناراحتی رفت بالا...
لوهان نشست رو مبل پیش الن و دستشو دور شونه ش انداخت و تو گوشش گفت: نمی شه اینو بپیچونم بیام پیش تو؟
الن: نمیشه...
لوهان: خب چرا؟
الن: چون ما قانون داریم.
لوهان: باشه پس الان میرم پیشش ولی بعدا میپیچونمش ینی شب تر میام پیشت.
الن: ای واااای لوهان چت شده امشب.
لوهان: میدونی، دلم خیلی گرفته... امشب بیشتر به یه همدم نیاز دارم تا به چیزای دیگه. میخواستم با تو باشم...
الن: میدونم چه حسی داری لوهان. ولی نمیشه. سعی کن خیلی با دنگ بد نباشی، به هر حال اونم واسه تو اومده اینجا.
لوهان: دوسش ندارم...نمی شه ردش کنم بره؟
الن: صداتو بیار پایین، زشته! اگه بشنوه دلش میشکنه
لوهان: خب دوسش ندارم... حیف که همه چیزمو میدونه. وگرنه...صبر کن ببینم...
الن: چی شد؟
لوهان: میتونم بفروشمش به یه جا دیگه... به رئیس ژانگ!!
الن: لوهان توروخدا انقد بد نباش. رئیس ژانگ 90 سالشه! بعدشم دنگ به فضای خونه و تو و ما عادت کرده. نمی تونه بیرون دووم بیاره. میره خود کشی میکنه ها.
YOU ARE READING
The Melody of My Heart
Fanfictionپدر من کیم سوهوئه، رئیس یه سری شرکت بزرگ و مامانم پزشکه. من یه خانواده ی خوب دارم و یه داداش دوست داشتنی و درس خون و دوست های خوب. کسی مثه من باید یه "لیدی" باشه مگه نه؟ اما من یه دختر معمولی نیستم خب... چطوری بگم؟ شیطون تر از بقیه م؟