بعد از سال ها جست و جو، اِوِلین مطمئن شد که بالاخره مرد رویاهاشو پیدا کرده. اون کم کم دیگه داشت نگران می شد که برای پیدا کردن عشق زیادی پیر شده، مخصوصا از وقتی که کندن اون همه قبر کار روزانه اش شده بود.
YOU ARE READING
Extremely Short Horror Stories (Persian)
Horrorمن نمیتونم حرکت کنم،ببینم،حرف بزنم یا بشنوم و اینجا تمام مدت خیلی تاریکه. اگر میدونستم انقد تنها میتونه باشه، ترجیح میدادم سوزونده بشم. .... . از هیولاها نترسید فقط دنبالشون بگردید.سمت چپتونو نگاه کنید،سمت راستتون،زیر تختتون،پشت کشوهاتون،توی کمدتون...
chores
بعد از سال ها جست و جو، اِوِلین مطمئن شد که بالاخره مرد رویاهاشو پیدا کرده. اون کم کم دیگه داشت نگران می شد که برای پیدا کردن عشق زیادی پیر شده، مخصوصا از وقتی که کندن اون همه قبر کار روزانه اش شده بود.