○چپتر چهارم○

5.2K 666 175
                                    

{ اون خیلی سخت عاشق این احمق بود ،این احمقِ بدترکیبِ مضخرفِ سکسی.}

*_*_*

لویی به مرد پیک موتوریِ شوکه لبخند زد و بهش یه 10 دلاری داد.

"بقیش ماله خودت" اون لبخند زد.

شما نمیتونید اون مرد و بخاطر شوکه شدن و هیجانش سرزنش کنید.خودتون چیکار میکردید اگه در یه خونه رو میزدید و یه سلبریتی درو باز میکرد؟

"مم..ممنون" اون موتورش رو روش کرد و رفت.لویی پیش خودش خندید و رفت تو و درو بست و نشست روی مبل.

اون اولین تیکه رو برداشت و شروع کرد به خوردن، حوصله ی آوردن بشقاب نداشت.گوشیش رو توی دست دیگه اش گرفت تا کثیف و چرب نشه.

اون رفت توی توییتر و فکش افتاد.

اولین عکسی که دید نفسش رو گرفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اولین عکسی که دید نفسش رو گرفت. هری یه چیزایی راجع به اینکه فوتوشات ها امروز پخش میشن گفته بود ولی اون توجهی نکرده بود.(پیام ها خودشون خودشون رو چک نمیکنن)

اون پیج اون دختر رو باز کرد و فورا فالوش کرد،اون عکسای بیشتری رو اونجا دید.

لویی آب دهنش رو قورت داد و بیشتر توی پیجا چرخید، ناامید از اینکه بیشتر ادما میخواستن مثل هری استایلز باشن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لویی آب دهنش رو قورت داد و بیشتر توی پیجا چرخید، ناامید از اینکه بیشتر ادما میخواستن مثل هری استایلز باشن.

لویی حس میکرد همین که میتونه به هری نگاه کنه خودش مهبیته.

وقتی یکی دیگه از عکسارو پیدا کرد نفسش بند اومد.

mask of lies  ( l.s persain translation) Where stories live. Discover now