تروی قدم هاشو سمت خونه ی لویی برداشت و خودش رو به در رسوند .
دستش رو سمت در دراز کرد تا زنگ رو بزنه اما در بلافاصله باز شد و نایل با لبخندی که کل دندون هاش رو به نمایش میزاشت به تروی نگاه میکرد .
ن_سلام اقای تروی ، خوشحالم که میبینمتون .
ت_آممم.... سلام نیل ....اسمت نیل بود دیگه درست میگم ؟
تروی گفت و چشماشو باریک کرد تا اسم درست رو یادش بیاره .
ن_نایل ...اسمم نایله .
ت_اوه ... بله ... نایل ... چطور فهمیدی که من پشت درم؟
نایل مضطرب خندید و به پنجره رو به حیاط اشاره کرد .
ن_خب راستش من حوصلم سر رفته بود و جلو پنجره بودم تا دیدم شما دارید میاید گفتم خودم در رو براتون باز کنم .
انگار حرفای نایل قانع کننده بود پس تروی بی توجه به چهره ی مضطرب نایل ازش پرسید .
ت_لویی خونست ؟
ن_امم .. نه ... اون پیش زین و لیامه ...
ت_میتونم بیام تو ؟
ن_اوه .. اوه ... متاسفم یادم رفت کنار برم .
نایل کنار رفت و تروی با لبخندی که بیشتر به تمسخر شبیه بود پاشو داخل خونه گذاشت.
ت_خونه ی قشنگیه ... نمیدونستم پسرم همچین خونه ای رو داره .
تروی با چشماش تمام خونه رو زیر نظر گرفته بود و زیبایی و بزرگی خونه رو تحسین میکرد .
ن_اره .... لویی پسند خوبی داره .
ت_دقیقا ... پسر به پدرش میره دیگه ..
تروی با نیشخند رو لبش گفت و به سمت مبل ها رفت .
ن_البته تنها چیز لویی که به پدرش نرفته پسندشه
نایل جلو دهنش رو گرفت و خودشو به اون راه زد تا نگاه خیره و خشمگین پدر لویی رو نادیده بگیره .
ت_چه دوستای خوبی داره پسرم .
تروی تیکه انداخت و رو مبل نشست .
ت_نمیخوای بشینی ؟
به نایل که ایستاده بود اشاره کرد .
ن_امم...چرا .... البته الان میشینم .
نایل با فاصله از تروی نشست ... انگار که قراره بهش تجاوز بشه ( خوب اومدم ؟)
ت_همیشه انقد مضطربی؟
نایل از کندن پوست لبش دست کشید و ابروهاشو بالا انداخت .
ن_اره ... وقتایی که با فرد جدیدی روبرو میشم .
نایل گفت و دستاشو رو شلوارش کشید و خنده ی مضطربی کرد .
ت_اوهوم .... پس... تو هم گی ای؟
![](https://img.wattpad.com/cover/78557131-288-k618336.jpg)
YOU ARE READING
Wolve [L.S]
Werewolfمن آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن و اسیب زدن به اطرافیانم قسمتی از وجودم شده من انسانی ام از جنس تاریکی گرگها به کسي رحم نميکنن ميکنن؟ حتی وقتی مقابل چیزی قرار بگیرن ازش...