43

1.3K 182 109
                                    

تروی قدم هاشو سمت خونه ی لویی برداشت و خودش رو به در رسوند .

دستش رو سمت در دراز کرد تا زنگ رو بزنه اما در بلافاصله باز شد و نایل با لبخندی که کل دندون هاش رو به نمایش میزاشت به تروی نگاه میکرد .

ن_سلام اقای تروی ، خوشحالم که میبینمتون .

ت_آممم.... سلام نیل ....اسمت نیل بود دیگه درست میگم ؟

تروی گفت و چشماشو باریک کرد تا اسم درست رو یادش بیاره .

ن_نایل ...اسمم نایله .

ت_اوه ... بله ... نایل ... چطور فهمیدی که من پشت درم؟

نایل مضطرب خندید و به پنجره رو به حیاط اشاره کرد .

ن_خب راستش من حوصلم سر رفته بود و جلو پنجره بودم تا دیدم شما دارید میاید گفتم خودم در رو براتون باز کنم .

انگار حرفای نایل قانع کننده بود پس تروی بی توجه به چهره ی مضطرب نایل ازش پرسید .

ت_لویی خونست ؟

ن_امم .. نه ... اون پیش زین و لیامه ...

ت_میتونم بیام تو ؟

ن_اوه .. اوه ... متاسفم یادم رفت کنار برم .

نایل کنار رفت و تروی با لبخندی که بیشتر به تمسخر شبیه بود پاشو داخل خونه گذاشت.

ت_خونه ی قشنگیه ... نمیدونستم پسرم همچین خونه ای رو داره .

تروی با چشماش تمام خونه رو زیر نظر گرفته بود و  زیبایی و بزرگی خونه رو تحسین میکرد .

ن_اره .... لویی پسند خوبی داره .

ت_دقیقا ... پسر به پدرش میره دیگه ..

تروی با نیشخند رو لبش گفت و به سمت مبل ها رفت .

ن_البته تنها چیز لویی که به پدرش نرفته پسندشه

نایل جلو دهنش رو گرفت و خودشو به اون راه زد تا نگاه خیره و خشمگین پدر لویی رو نادیده بگیره .

ت_چه دوستای خوبی داره پسرم .

تروی تیکه انداخت و رو مبل نشست .

ت_نمیخوای بشینی ؟

به نایل که ایستاده بود اشاره کرد .

ن_امم...چرا .... البته الان میشینم .

نایل با فاصله از تروی نشست ... انگار که قراره بهش تجاوز بشه ( خوب اومدم ؟)

ت_همیشه انقد مضطربی؟

نایل از کندن پوست لبش دست کشید و ابروهاشو بالا انداخت .

ن_اره ... وقتایی که با فرد جدیدی روبرو میشم .

نایل گفت و دستاشو رو شلوارش کشید و خنده ی مضطربی کرد .

ت_اوهوم .... پس... تو هم گی ای؟

Wolve [L.S]Where stories live. Discover now